بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۹۴ (از مجموعه ی اعترافات)

امروز تمام کارهایی که تو برنامه م نوشتم انجام دادم. بعد هم رفتم خیابان و سه ساعت پیاده روی و آهنگ هایی که دوست داشتم گوش دادم، فکر می کردم امروز نمره ی کیفیت زندگی م بالای ۸۰ باشد اما حالا که نشسته م تو اتاق دچار حسی شده م که مدتی ست من را گرفته، توی دنیا نیستم:

دنیا دور سرم می چرخد یا من دور هیچ می چرخم.

نظرات 3 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 9 تیر 1387 ساعت 10:35 ق.ظ

اول اینکه بعد یه ۱۰ روز سلااااااااام
بعد این آهنگی که گذاشتی آقا نوید خیلی شبیه speek softly love اندی ویلیمزه خیلی قشنگه
سوم اینکه خوبه آدم یه مدت تو دنیا نباشه ها راااااااااااحت سعی کنید دور هم نچرخید چون ممکنه بعدش بدجوری بخوری زمین از من گفتن

خواننده ی هر دوشون مت مونروئه.

مرجان یکشنبه 9 تیر 1387 ساعت 01:57 ب.ظ

برای منم خیلی چنین شرایطی پیش اومده اینجور مواقع با خودم فکر می‌کنم همه چی که عالیه زندگی بر وفق مراده! پس دیگه چی می‌خوام. یادمه یه بار بهت گفته بودم حالم خوب نیست و تو اصرار داشتی که حتما یه دلیلی داره.

الاخون سه‌شنبه 11 تیر 1387 ساعت 06:39 ب.ظ

بعد از ۲۷ ام به ۹۰ هم میرسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد