این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
18. در این بخش با مثال دیگری مسئلهی تفاوت بین غریزه و تفکر در آینده نگری و توجه به حال را بررسی میکنیم.
میتوان با همین عنوان انسانها را به دو دستهی "طرفدار حال" و "آیندهنگر" تقسیم کرد (به این نکته توجه شود که این تقسیمبندی بیانگر وضعیت ذهنی افراد است و ممکن است در زمانی یا مسائلی فرد آیندهنگر باشد یا حالگرا)
رژیم غذایی مناسب داشتن نشانهی آیندهنگر بودن فرد است. برای این که زمان بیشتری سالم باشد ممکن است از غذایی که دوست دارد کمتر بخورد یا یک سری از غذاها را حذف کند (باید دوباره تاکید کنم که هیچ معیار مطلقی برای برتری یکی از آنها وجود ندارد و اگر فرد تندرست را ارزشمند میدانیم به این دلیل است که جامعه چنین تعریفی را به ما قبولانده چون فرد سالم و کارآ نیروی مناسبی برای چرخاندن جامعه است و به همین دلیل افراد معتاد به هر چیز افراد منفی تلقی میشوند چون برای جامعه و اطرافیان بازدهی ندارند و این بحثی است که مفصل به آن میپردازیم) درست است که دلیل عقلی برای گرفتن رژیم وجود دارد ولی برای آدمی معتبر است که ارزش بیشتری برای عقل قائل باشد.
پ.ن. تفکر برای سنجش پدیدههای مختلف در زمان حال نیز به کار میرود اما هدفم از این تقسیمبندی پررنگ کردن تفاوتهاییست که بین این دو نوع تصمیمگیری وجود دارد و پیشتر هم گفتم که نمیتوان این دو را به سادگی از هم جدا کرد بلکه بینشان اندرکنش interaction زیادی وجود دارد.
بستگی به موقعیت هم داره وقتی در حال نگرانی و اضطراب تصمیم میگیری کمتر میتونی به آینده فکر کنی و بیشتر در پی اون هستی از این وضعی که داری بیرون بیای و شاید اینقدر فکر باز نباشه که به تبعات کارت فکر کنی. ولی وقتی آدم در موقعیت انتخاب قرار داره و تمام راههایی که پیشرو داره دلخواهش هستند بهتر میتونه به آیندهی تصمیمی که میگیره فکر کنه.
می دونم به خیلی شرایط بستگی داره مثل ژن چاقی (تو همین مورد) یا خیلی عوامل دیگه ولی به نظرم می تونیم همه ی عوامل رو حذف کنیم و تابع n بعدی رو یک بعدی تحلیل کنیم و بعد شرایطو تعمیم بدیم. اگه تو بخوای همه ی عوامل رو در نظر بگیری نمی تونی خوب تحلیل کنی چون اصلاً نمی شه همه ی عوامل رو در نظر گرفت. همون طور که آخرش هم گفتم تفکر و غریزه رو نمی شه جدا کرد ولی با این جداسازی، می خوام به تحلیل رفتارهای خودمون و مقایسه با یک انسان غربی برسم نه به این معنی که اونا از ما به ترن بلکه ارزیابی بشن و ببینیم اگه ایرادی داریم از کجاست.
در ضمن اصلاً ادعا نمی کنم حرفام درسته فقط می خوام به بینشی درباره ی جهان برسم. دارم فکر می کنم، همین و می خوام با بقیه تقسیم کنم تا دیگران نقدس کنن و کامل تر بشه.
ولی نیاز به بقا مگه یه نیاز غریزی نیست ؟همه ی آدما ذاتا زنده بودن و زندگی رو دوس دارن و انتخاب میکنن مگه اینکه فرد دچار بیماری یا مشکل روحی باشه (یا هر دلیل دیگه) که مرگ رو برای حالت حال و آینده ش انتخاب کنه! دلایلت قانعم نکرد که صرفا آدم آینده نگر با تفکر آینده رو انتخاب میکنه
نیاز به بقا غریزیه. یه مثال می زنم. تو خیلی گرسنه یی. می رسی به گیاهی تو جنگل. غریزه چون می خواد بقاتو تامین کنه می گه بخورش ولی اون نمی تونه بقای دراز مدتو تامین کنه اما تفکر می گه شاید سمی باشه. غریزه می خواد ولی کارایی ش تو این زمینه کافی نیست چون کاملاْ نمی تونه تو همه ی زمینه ها مفید و مضر رو تشخیص بده.
آهان حالا درست شد
مرسی.
چی درست شد؟