بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۳۶۰ (وارد شدن به جامعه)

1. برای تحلیل جامعه ابتدا چهارچوبی ترسیم می­کنیم که با گراف زیر می­توان آن را نشان داد 

      

  

2. هر کدام از فلش­ها نمایان­گر تاثیر افراد بر دیگری است و برای نشان دادن سیستم تصمیم­گیری فرد (از آن­جایی که روابط روی هم و روی تصمیم­گیری هر یک از افراد تاثیر می­گذارند یعنی خود خطوط و فلش­ها مستقل از هم نیستند) از فلش­هایی که به خود متصل است استفاده شده، بدیهی است که با افزایش نفرات تنها تغییر افزایش دایره­ها و خطوط پیکان­دار است و این مدل قابل تعمیم به هر تعداد انسان می­باشد.

3. می­توان برای جامعه هویت خاصی در نظر گرفت و آن را به صورت عضو جدیدی در مدل بالا وارد کرد که بر اعضا تاثیر می­گذارد یا از اعضا تاثیر می­پذیرد یا می­توان به صورت ضمنی این هویت به وجود آمده توسط افراد را در دل اشخاص و خطوط پیکان­دار تعریف کرد.

4. هر کدام از این خطوط پیکان­دار برداری n بعدی است که می­توان هر کدام از ابعاد را تعریف کرد. به عنوان مثال رابطه­ی اقتصادی، شغلی، عاطفی، ورزشی، مذهبی و سایر موارد با یک فلش نشان داده می­شود. البته این ابعاد مستقل از هم نیستند بلکه به هم وابسته بوده و یکی از دلایل پیچیدگی تحلیل روابط انسانی به همین موضوع برمی­­گردد. همان­طور که در بخش مشغولیت­های ذهنی تعریف کرده بودم، وقتی دو پدیده با هم رابطه دارند که بر هم تاثیر بگذارند. در صورت عدم ارتباط دو یا چند عضو در هر یک از ابعاد می­توان آن را صفر در نظر گرفت بنابراین چیزی از کلیت مسئله کاسته نخواهد شد.

5. در نظر گرفتن مدل بالا این حسن را دارد که مسیر تحلیل را مشخص می­کند. هدف پیدا کردن ضوابط خطوط پبکان­دار و کارکردشان است با در نظر گرفتن ویژگی­های هر فرد.

6. رابطه می­تواند نسبت به ایجاد­کننده­ش یک­طرفه یا دو طرفه باشد اما در هر دو حالت طرفین رابطه بر هم تاثیر می­گذارند. اگر تاثیر را تغییر در شرایط پدیده بدانیم، گوشت شکار باعث رسیدن شکارچی به پایداری موقتی (رفع گرسنگی) می­شود و شکارچی باعث نابودی شکار می­گردد، هر چند این رابطه چندان دراز مدت نیست. به­ترین نوع رابطه را می­توان هم­زیستی دانست که طرفین به ایجاد رابطه تمایل دارند.

7. برای شروع بررسی­ها به ساده­ترین ارتباط ممکن از نظر تعداد می­پردازیم و رابطه­ی بین زن و مرد را مورد بررسی قرار می­دهیم و فرض می­کنیم رابطه هم­زیستی است و اجباری برای هیچ­کدام­شان نبوده است.

8. این نکته را به عنوان تعریف مطرح می­کنیم که عقل سلیم به سیستم تفکر و تصمیم­گیری گفته می­شود که در تمام مسائل می­خواهد بقای خود را تامین کند. اگر کسی به دیگری کمک می­کند یا فداکاری انجام می­دهد به دلیل حس رضایتی است که از این عمل نصیب­ش می­شود یا انتظار پاسخی را از طرف مقابل دارد یا زمینه­ساز شرایطی در آینده است و آدم­های مذهبی هم به امید پاداش متافیزیکی هستند. بعدتر به این بحث خواهیم پرداخت.اگر کسی تصمیماتی بگیرد که برای آسیب رساندن به خودش باشد به او مازوخیست گفته می­شود هر چند که از این کار لذت می­برد. هدف از این طبقه­بندی به هیچ وجه ارزش­گذاری نیست. این موضوع را هم بعدتر مطرح خواهم کرد.

9. فرض می­کنیم زن و مرد ماجرای ما آدم و حوا هستند و هیچ هم­جنسی در کنارشان نیست. حداقل در یک مورد می­توان بین­شان نیاز مشترک تعریف کرد اگر فرض کنیم که تمام کارهاشان را خودشان انجام می­دهند: نیاز به بقا و تولید مثل و متعاقباً نیاز به لذت از رابطه­ی جنسی. حال عقل سلیم چه می­گوید؟ برای تکرار لذت، عامل لذت را حفظ کن که بقا دوام بیش­تری داشته باشد. بنابراین اگر هر کدام دچار مشکل شوند دیگری به او کمک می­کند و این ارتباط عمیق­تر و محکم­تر می­گردد. ادامه­ی این بحث را در نوشته­ی بعد می­گذارم.

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 25 فروردین 1388 ساعت 01:25 ب.ظ

خیلی خوشحال شدم که دوباره ادامه دادی
منتظر پست بعدی هستم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 فروردین 1388 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.sagiiran.blogsky.com

سلام مطالبتان خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد