بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته 394 (...)


آقای فوکوی عزیز! دیگر بدن ها گفتمان نمی کنند. جیغ می زنند.


نظرات 4 + ارسال نظر
هیس سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

هیسسسسسسسسسسسسسسسس
جیغ نزن

[ بدون نام ] دوشنبه 8 شهریور 1389 ساعت 10:41 ق.ظ

والا اون موقع هم تو مملکت ما خبری از گفتمان نبود. الان هم جز یاوه از بدن ها چیزی تراوش نمی کنه. جایی که منطق روی پاشنه ی احساس بچرخد و عقل مثل آب راکدی باشد که بر فرازش یک خروار مگس پرواز کنه جایی نیست که بشه از گفتمان بدنها حرف بزنیم. یک خورده زوده فوکو رو به محاکمه بکشیم یا وارد بحث باهاش بشویم.

منظور من هم از جیغ همون یاوه است که از گفتمان رد شده. کتاب اراده به دانستن رو بخون اگه نخوندی.

آزاده دوشنبه 8 شهریور 1389 ساعت 10:10 ب.ظ

سلام نوید جان.

سر حالی؟

دلمون تنگ شده برات.تو دلت هوای رشت رو نداره؟!اینجا همه

چیز به شکل عجیبی داره ملال آور میشه.

سلام
من خوبم. شما چطورین؟
منم خیلی دلم می خواد بیام رشت و جلسه داستان اما گمون نکنم دیگه بشه اونم حالا حالاها.
اگه اونجا ملال آوره که بهتره اصلاً نیام.
امیدوارم کاراتونو چاپ شده و پرفروش ببنیم.

الهه شنبه 13 شهریور 1389 ساعت 07:16 ب.ظ

به چه قیمتی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد