نوشته ۳۱۹ (گفتمان غریزی و متفکرانه)

این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.

19. در این بخش به تفاوت مهم دیگری که بین غریزه و تفکر وجود دارد می­پردازیم.

دیدیم که در ذهن ما داده­هایی وجود دارد که بر مبنای اصل بقا آن­ها را مفید یا مضر ارزیابی می­کنیم. در مواجهه با پدیده­های مفید غریزه پیغام به دست آوردن می­دهد و در مورد پدیده­های مضر دور شدن یا نابودش کردن بستگی دارد که پدیده ضعیف­تر باشد یا قوی­تر.

اما تفکر چنین واکنشی را قبول ندارد. تفکر می­تواند پدیده­های مضر را به پدیده­های مفید تبدیل کند یا حداقل جلوی ضررشان را بگیرد.

مواردی که می­توان برای این مسئله به عنوان نمونه ذکر کرد، بسیارند. بیش­ترین موارد را می­توان در حوزه­ی علم دید: واکسن­­ها، لایروبی باتلاق­ها و استفاده از لجن­شان و ...

اما مواردی که دوست دارم به آن­ها بپردازم چون در حیطه­ی اجتماع مشاهده می­شود و آثار مخربی دارد به شرح زیر است.


 

a.       نقدناپذیری: زمانی که از فردی انتقاد می­کنید، چون مواردی را که علیه اوست مطرح می­کنید و به نوعی روی ضعف­هاش انگشت می­گذارید گارد می­گیرد و سعی می­کند خودش را توجیه کند. هر چند که نقد صرفاً مطرح کردن ضعف­ها نیست اما در این حالت فرد خوبی­ها را نمی­بیند. البته در مقابل هم منتقد باید به تحلیل درستی برسد که نقاط مثبت و منفی را ارزیابی کند و طرف را تخریب نکند. این مسئله را به طور واضح در برنامه­ی نود می­توان دید که بعدها حتماً درباره­ی تاثیر این برنامه خواهم نوشت. دلیل توجیه کردن این است که فرد روی انتقاد­ها فکر نمی­کند و همه را علیه خودش می­داند اما اگر تحلیل­ش کند می­تواند قسمت­های مفید را از مضر جدا کند و دقیق­تر به انتقادات پاسخ دهد و ازشان استفاده کند.

b.      نقدناپذیری موجب کدورت و دشمنی می­شود: زمانی که تفکر در کار نباشد، کسی که انتقاد می­کند در گروه بدها قرار می­گیرد و بدها را یا باید نابود کرد و یا ازشان فرار کرد. به همین ترتیب منتقد کسی جز دشمن نیست اگر به مفهوم نقد در گفتمان روزانه نگاه کنید به معنی ایراد گرفتن است و کاملاً بار منفی دارد. این حالت سبب نزاع در سطح خانواده یا جامعه و یا دولت می­شود که همه­ی ما مثال­های زیادی ازشان دیده­یم. در مقوله­ی خانواده شاید دو برادر هیچ وقت همدیگر را نبینند و یا اگر با هم آشتی کنند به خاطر تاثیر سیستم سنتی حفظ خانواده و هم­خونی و مسایل غریزی است.

c.       از طرف دیگر افراد غریزی توانایی نقد کردن ندارند، آن­ها در شرایط به وجود آمده، تنها به صرف تجربه­هاشان و بدون در نظر گرفتن شرایط انتخاب می­کنند. در انتخابات­های ایران می­توان نمونه­های زیادی از این مسئله را مشاهده کرد یا نمی­دانند کسی که به­ش رای می­دهند کیست اما کسی که به­شان آسیب زده را می­شناسند و به رقیب­ش رای می­دهند. در همین حوزه رای خریدن بین مردمی اتفاق می افتد که براشان مهم نیست آینده چه می­شود و مهم این است الان نیازشان برطرف شود، این افراد را نمی­توان کامل محکوم کرد بلکه باید مورد تحلیل قرار بگیرند و ارزیابی شوند.

d.      افرادی که از تفکرشان استفاده نمی­کنند، نیاز دارند که دیگران جاشان فکر کنند (اگر وقت کنم مقاله­ی کانت  درباره­ی روشن­گری را حتماً می­گذارم) چنین افرادی حرف برادر، پسر دایی و کسانی که به­شان اعتماد دارند را قبول می­کنند و به همین سبب شایعه سریع رواج پیدا می­کند و از طرف دیگر امکان تسلط بر چنین مردمی به راحتی فراهم می­شود (کانت این افراد را کسانی می­داند که نیاز به قیم دارند). این افراد در تصمیم­گیری­ها، با توجه به درست بودن حرف دیگران عمل می­کنند و اعتماد غریزی نسبت به کسانی که آن­ها را خوب می­دانند دارند به همین ترتیب اگر فرد کاری در خلاف راستای عقایدش ببیند دیگری را به طور کامل طرد می­کند. داستان حاجی­آقا نوشته­ی صادق هدایت نمونه­یی از این مورد را نشان می­دهد.

باز باید یادآوری کنم که در عمل غریزه و تفکر را نمی­توان از هم جدا کرد حتی حیوانات هم رفتار غریزی صرف ندارند اما با این تفکیک می­توان به درک به­تری از شرایطی که هر روزه با آن سر و کار داریم رسید.

بنابراین نقد که پایه­ی زندگی مدرن است در جامعه­یی شکل می­گیرد که گرایش مردم­ش به سمت تفکر بیشتر باشد و اگر پدیده­یی را دیدند چه خوب یا بد آن را ارزیابی کنند.