این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید. 19. در این بخش به تفاوت مهم دیگری که بین غریزه و تفکر وجود دارد میپردازیم. دیدیم که در ذهن ما دادههایی وجود دارد که بر مبنای اصل بقا آنها را مفید یا مضر ارزیابی میکنیم. در مواجهه با پدیدههای مفید غریزه پیغام به دست آوردن میدهد و در مورد پدیدههای مضر دور شدن یا نابودش کردن بستگی دارد که پدیده ضعیفتر باشد یا قویتر. اما تفکر چنین واکنشی را قبول ندارد. تفکر میتواند پدیدههای مضر را به پدیدههای مفید تبدیل کند یا حداقل جلوی ضررشان را بگیرد. مواردی که میتوان برای این مسئله به عنوان نمونه ذکر کرد، بسیارند. بیشترین موارد را میتوان در حوزهی علم دید: واکسنها، لایروبی باتلاقها و استفاده از لجنشان و ... اما مواردی که دوست دارم به آنها بپردازم چون در حیطهی اجتماع مشاهده میشود و آثار مخربی دارد به شرح زیر است.
a. نقدناپذیری: زمانی که از فردی انتقاد میکنید، چون مواردی را که علیه اوست مطرح میکنید و به نوعی روی ضعفهاش انگشت میگذارید گارد میگیرد و سعی میکند خودش را توجیه کند. هر چند که نقد صرفاً مطرح کردن ضعفها نیست اما در این حالت فرد خوبیها را نمیبیند. البته در مقابل هم منتقد باید به تحلیل درستی برسد که نقاط مثبت و منفی را ارزیابی کند و طرف را تخریب نکند. این مسئله را به طور واضح در برنامهی نود میتوان دید که بعدها حتماً دربارهی تاثیر این برنامه خواهم نوشت. دلیل توجیه کردن این است که فرد روی انتقادها فکر نمیکند و همه را علیه خودش میداند اما اگر تحلیلش کند میتواند قسمتهای مفید را از مضر جدا کند و دقیقتر به انتقادات پاسخ دهد و ازشان استفاده کند. b. نقدناپذیری موجب کدورت و دشمنی میشود: زمانی که تفکر در کار نباشد، کسی که انتقاد میکند در گروه بدها قرار میگیرد و بدها را یا باید نابود کرد و یا ازشان فرار کرد. به همین ترتیب منتقد کسی جز دشمن نیست اگر به مفهوم نقد در گفتمان روزانه نگاه کنید به معنی ایراد گرفتن است و کاملاً بار منفی دارد. این حالت سبب نزاع در سطح خانواده یا جامعه و یا دولت میشود که همهی ما مثالهای زیادی ازشان دیدهیم. در مقولهی خانواده شاید دو برادر هیچ وقت همدیگر را نبینند و یا اگر با هم آشتی کنند به خاطر تاثیر سیستم سنتی حفظ خانواده و همخونی و مسایل غریزی است. c. از طرف دیگر افراد غریزی توانایی نقد کردن ندارند، آنها در شرایط به وجود آمده، تنها به صرف تجربههاشان و بدون در نظر گرفتن شرایط انتخاب میکنند. در انتخاباتهای ایران میتوان نمونههای زیادی از این مسئله را مشاهده کرد یا نمیدانند کسی که بهش رای میدهند کیست اما کسی که بهشان آسیب زده را میشناسند و به رقیبش رای میدهند. در همین حوزه رای خریدن بین مردمی اتفاق می افتد که براشان مهم نیست آینده چه میشود و مهم این است الان نیازشان برطرف شود، این افراد را نمیتوان کامل محکوم کرد بلکه باید مورد تحلیل قرار بگیرند و ارزیابی شوند. d. افرادی که از تفکرشان استفاده نمیکنند، نیاز دارند که دیگران جاشان فکر کنند (اگر وقت کنم مقالهی کانت دربارهی روشنگری را حتماً میگذارم) چنین افرادی حرف برادر، پسر دایی و کسانی که بهشان اعتماد دارند را قبول میکنند و به همین سبب شایعه سریع رواج پیدا میکند و از طرف دیگر امکان تسلط بر چنین مردمی به راحتی فراهم میشود (کانت این افراد را کسانی میداند که نیاز به قیم دارند). این افراد در تصمیمگیریها، با توجه به درست بودن حرف دیگران عمل میکنند و اعتماد غریزی نسبت به کسانی که آنها را خوب میدانند دارند به همین ترتیب اگر فرد کاری در خلاف راستای عقایدش ببیند دیگری را به طور کامل طرد میکند. داستان حاجیآقا نوشتهی صادق هدایت نمونهیی از این مورد را نشان میدهد. باز باید یادآوری کنم که در عمل غریزه و تفکر را نمیتوان از هم جدا کرد حتی حیوانات هم رفتار غریزی صرف ندارند اما با این تفکیک میتوان به درک بهتری از شرایطی که هر روزه با آن سر و کار داریم رسید. بنابراین نقد که پایهی زندگی مدرن است در جامعهیی شکل میگیرد که گرایش مردمش به سمت تفکر بیشتر باشد و اگر پدیدهیی را دیدند چه خوب یا بد آن را ارزیابی کنند. |