نوشته ۳۳۲ (برگشتن به مفهوم)

این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.  

 

32. زمانی­که گربه بدن­ش را می­لیسد، آن را به طور غریزی از آلودگی­ها پاک می­کند اما آیا گربه مفهوم پاکیزگی را می­داند؟

ما هم روزانه کارهای زیادی را انجام می­دهیم اما عمدتاً به طور خودکار و بدون درک چرایی و چگونگی آن.

تفکر نقادانه­ی غربی نسبت به آثار فکری و هنری ما قبل خود، باعث به وجود آمدن آثاری نو می­شد اما زمانی که مفهوم نو بودن به مثابه ارزش در غرب شکل گرفت، مدرنیته به وجود آمد. هر چند که مدرنیته را با مولفه­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و هنری تعریف می­کنند اما این رویکرد را می­توان در کنه تمام این ابعاد مشاهده کرد که هر چیز قدیمی تنها زمانی قابل استفاده است که کاملاً نقد شده باشد و بخش­های مثبت­ش باقی می­ماند. واکنش افراطی­تر مدرنیست­ها حذف تمام پدیده­های کهنه بود.

بنابراین پدیده­های مشابه می­توانند مفهومی را بسازند و بر اساس آن مفهوم می­توان طبقه­بندی جدیدی صورت داد. ارزش­گذاری مدرنیته مبنی بر با ارزش بودن هر چیز نو یا منطبق بر معیارهای نو نمونه­ای از طبقه­بندی بر اساس مفهوم مدرن به شمار می­رود.

بنابراین زمانی که مفهومی شکل می­گیرد، استفاده از آن هدف­مند و قابل توسعه می­شود.


مثالی می­آورم: انسان اولیه را در نظر بگیرید. او دیده است که دوست­ش را پلنگ دریده، گردن­ش پاره شده و از آن خون آمده و بیرون ریخته و بعد دوست­ش دیگر نمی­توانسته کاری بکند و مرده. او هنگامی که با سنگی تیز بازی می­کند و دست­ش را می­برد می­تواند به شباهت بین سنگ و چنگال پلنگ پی ببرد. او هم­چنین با مقایسه بین قدرت دست­هاش و سنگ می­فهمد که سنگ قوی­تر است. در نتیجه می­تواند از سنگ در جنگ استفاده کند. بنابراین اولین قدم در این پروسه فهمیدن مفهوم بریدن است که بر مبنای آن سنگ و چنگال و انگشت­های خود فرد در یک گروه قرار می­گیرند. در مرحله­ی دوم او قدرت­شان را مقایسه می­کند و می­بیند سنگ از انگشت­هاش قوی­تر است. در این حالت می­تواند مقایسه بین تاثیر بریدن و نبریدن هم انجام بشود. در نهایت انسان تصمیم می­گیرد از سنگ استفاده کند. از این به بعد استفاده از سنگ در جنگ متداول می­شود اما اگر قهرمان ما بتواند مفهوم فاصله را درک کند، شاید در جریان ماجرایی یا در اثر نبوغ، در این حالت می­تواند سنگ را به نوک نیزه­یی ببندد و از فاصله­ی دور به پلنگ حمله کند. حال که فرد مفهوم بریدن را فهمیده می­تواند از بقیه­ی پدیده­هایی که کشف می­کند، مانند فلزات، استفاده کند. بنابراین توسعه تنها با فهمیدن شکل می­گیرد و رشد در هر زمینه­یی با درک مفاهیم آن امکان­پذیر است. اگر هر کاری را صرفاً به صورت عادت یا غریزی انجام دهیم، قطعاً پیش­رفت نخواهیم کرد.

پ.ن. حتی اگر بخواهیم طبقه­بندی­یی یا در حالت کلی مفهومی را بی اعتبار کنیم این امر با درک مفهوم امکان دارد. در این باره وقتی به مبحث زبان برسیم بیش­تر می­نویسم.

پ.ن.2. همان­طور که در نوشته­ی قبل گفتم یک مفهوم می­تواند با تفکر در مفاهیم دیگر به وجود بیاید. این امر بستگی به توان فکری فرد دارد. گاوس می­گوید: داستان افتادن سیب بر سر نیوتن افسانه است، چون نیوتن نمی­توانست چگونگی فهمیدن قانون جاذبه را توضیح دهد (ذهن او پیچیده تر از دیگران بود) بنابراین به این داستان متوسل شد. به نظر من هم تلقی گاوس از داستان سیب صحیح است و این افسانه همان طور که امروز می­بینیم راحت­تر از مفهوم قانون جاذبه سر زبان­ها افتاده است.

پ.ن.3. گاوس بزرگ­ترین ریاضی­دان تاریخ که می­گویند در سه سالگی خطای محاسباتی پدرش را تصحیح کرد. همان دانش­آموزی که در مدرسه رابطه­یی برای جمع اعداد یک تا صد به دست آورد (تفاوت او که فهمید و دیگران که بنا به عادت جمع کردند در این جا مشاهده می­شود). قضایا و فرمول­های زیادی در ریاضی و فیزیک به نام او ثبت شده است.

پ.ن.4. گمان­م ­مثال­های این نوشته و وارد کردن مباحث مختلف امکان رسیدن به نتیجه­یی واحد را از بین می­برد. در این نوشته می­خواستم به تفاوت بین فردی که کاری را از روی عادت انجام می­دهد و فردی که مفهوم­ش را درک کرده اشاره کنم. ظاهراً هر دو یک کار را می­کنند اما تفاوت زمانی آشکار می­شود که فرد دارای فهم و درک روز به روز پیش­رفت می­کند اما فردی که پدیده را درک نکرده در جا می­زند. علاوه بر این می­خواستم درباره­ی پیش­رفت و شیوع یک الگو پس از ایجاد مفهوم بحث مطرح بشود. در بحث زبان در آینده به مسئله­ی شکل­گیری مفهوم در بستر زبان اشاره می­کنم. در ضمن موضوعی که در نوشته­ی قبل مطرح کردم که یک مفهوم باعث تولید مفاهیم دیگر می­شود در این نوشته به طور مستتر وجود داشت. این مفاهیم می­توانند له یا علیه مفهوم اول باشند که در مدخل بحث و در مورد مدرنیته مطرح شد. پروسه­ی مدرنیته چنین شاخصه­یی در خود داشت که مفهوم جدید از دل مفهوم قدیمی سر بر می­آورد. البته این مسئله به عوامل دیگری بر می­گردد که بعد به آن اشاره می­کنم. درباره­ی مدرنیته بعدتر مفصل می­نویسم.

نوشته­ی بعد درباره­ی عادت است.