بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته 396 (دوباره مدرسه)

و چقدر دل ت غنج می زند برای پسرک نیم وجبی یی که کاغذِ کج و کوله بریده ی تا شده یی را می دهد دست ت و می گوید "آدرس وبلاگمه. خوشحال می شم برین بخونین ش."

نظرات 5 + ارسال نظر
کیانوش پنج‌شنبه 8 مهر 1389 ساعت 10:54 ق.ظ

تبریک می گم عزیزم بهت بلاخره مشغول کار مورد علاقه ات شدی.

mercy :*

saeed شنبه 10 مهر 1389 ساعت 02:13 ب.ظ

و چقدر زود می فهمی تو هم پیر شدی...

دقیقاً ..........

neo شنبه 10 مهر 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://neow.persianblog.ir

سلااااام دوستُ‌کجای عالمی؟ خوش می گذره؟
آدرس وبلاگمو عوش کردم. بالا هست.
خوش باشی هرجا که هستی که عمر دمی بیش نیییییست..

سلام. خوبی؟ ما مالزی هستیم. زندگی می کنیم دیگه. می گذره. تو چی کارا می کنی؟

مرجان شنبه 1 آبان 1389 ساعت 10:57 ب.ظ

سلام. خوشحالم که اینطوری می بینمت. یک سال خیلی زیاده؛ رفتن و موندن به نظر من خیلی سخت می رسه ولی فکر کنم باعث تکامل و بزرگ شدن می شه.

الهه دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 09:14 ب.ظ

حس نوستالژیکی میده بهم(هی)
چرا آپ نمیکنی ؟ منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد