بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۵ (یک روز از آن روزها)

من مانده م با کوچه هایی که راه می روند و زنی که those were the days می خواند.

استاد لبخند می زند و تمرین هاش را تو پاچه مان می کند و در خلسه یی از تنش های اصلی و ضریب نفوذپذیری و ساختمان هایی که شب چشمک می زنند، فرو می روم.

فکر می کنم، هستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد