اصلاً وقت نوشتن وبلاگ را ندارم. حساب کرده م با درس خواندن پنج کار پاره وقت دارم (البته پاره وقت در نظر گرفتن تدریس کم لطفی است چون این وروجک ها همه ی انرژی م را می کشند).
جدای از این خیلی دوست شان دارم. آن ها هم من را دوست دارند. تو مسابقه شطرنج در مدرسه می آیند و تشویق م می کنند. می برندم به عرش نیم وجبی ها.
با این همه مسئله یی من را وادار کرد که چند خطی بنویسم. با نویسنده یی آشنا شدم که بعضی از پست های وبلاگ من و همسرم را برداشته و به نام خودش می نویسد. البته یکی دو تاش را هم با نام من درج کرده بود.
اول خیلی عصبانی شدم. مخصوصاً که جمله ی "هر چقدر فرد از نیازهاش کوچک تر باشد، دروغ هاش بزرگ تر می شود" را برداشته، عامیانه ش کرده و تو وبلاگ ش نوشته و بعد زیرش اضافه کرده که فک کنم خیلی فلسفیده بودم که اینو گفتم. یا "هیجان/ هاج و واج مانده در آستانه / در / وامانده بدون درخواست" را عیناً برداشته و زیرش هم نوشته بخشی از یک شعر قدیمی (انگار عرق ریزان روح را خودش انجام داده)
بعدتر که یک خورده آرام شدم، دیدم که خودش مصداق همین عبارتی است که از من دزدیده. "هر چقدر فرد از نیازهاش ..." بعدتر حتی یک خورده دل م براش سوخت.
دوست من! احتمالاً می آیی و این نوشته ها را می خوانی. آدرس وبلاگ ت را نمی گذارم که خواننده هام بیایند و دروغ ت فاش شود و شرمنده شوی.
امیدوارم روی پای خودت بایستی، روز به روز قوی تر بشوی و فکرت را همان طور که هست، به دیگران نشان دهی و زیبایی های فکر و قدرت قلم ت دیگران را جذب کند.