دیروز پروفسور دوهامل آمده بود دانشگاهمان و سخنرانیش دربارهی چطور خارج رفتن و ادامهی تحصیل در فرانسه بود. برای آشنایی بیشتر باید بگویم که در مسائل ارتعاشات برای محاسبهی تغییر مکان جسم مرتعش تحت بار گذرا مانند انفجار، از انتگرال دوهامل استفاده میکنیم.
چند نکتهی جالب دربارهی این جلسه وجود داشت:
اول این که پروفسور طبق برنامهی از پیش تعیین شده ساعت 3:30 سخنرانیش را شروع کرد و طبق برنامه 4:30 تمام شد. در حالی که دانشجویان وسط سخنرانی یکی یکی و با بی خیالی میآمدند تو و از جلوی چشمهای متعجبش رد میشدند – البته ده دقیقه که گذشت خودش را با آن منطبق کرد-
دوم وسط سخنرانی اعتصاب دانشجویان و تجمع و شعار دادنشان در محوطهی دانشگاه شروع شد که این بار هم پروفسور مانده بود اینجا چه خبر است. شانس آوردیم که پروفسور فارسی بلد نبود. آخر اعتصاب هم طبیعتاً یار دبستانی همراه با دست و تشویق دانشجویان بود.
سوم اواخر سخنرانی از دانشجویان و اساتید با آبمیوه و کیک پذیرایی شد و پروفسور با بهت نگاه میکرد که همه دارند میخورند و صدای قرچ قروچ باز کردن کیک و بعد ملچ ملوچ خوردن فضا را پر کرده بود. جالبتر این که یکی از اساتید در فاصلهی برداشتن کیک تا پایین آوردن دستش، بازش کرد.
نتایج مهم: ما عادت داریم وقتی میخواهیم صمیمیتمان را نشان بدهیم با مشت میزنیم پشت طرف و میگوییم ما خیلی باحالیم. با ما حال میکنی؟
دستگاه مختصات ما همیشه محلی است و اصلاً بلد نیستیم جهانی نگاه کنیم و حتی برامان مهم نیست یاد بگیریم جهانی نگاه کنیم.
ما با پیژاما به مهمانی میرویم و بعدش میگوییم چرا آدم حسابمان نمیکنند. آنوقت کل مهمانی را هم زیر سوال میبریم.
ای بابا
فرهنگ ما که ۱۰۰ سال عقب بود با اومن احمدی نژاد ۵۰ سال هم بهش اضافه شد.
با تبادل لینک هم موافقم .شما از خواننده های قدیمی من هستید و حق آب و گل به وبلاگ ما دارید
یاد روزهای دانشگاه به خیر....ما هم از این بامبولها داشتیم.
لینک شدید
50 سال شازده خانم ؟؟؟؟؟ اخبارو دنبال نمیکنی ؟؟؟؟ آقای رئیس جمهور تابستون و بهارم با کاپشن ( قهوه یی , کرم ) سفر میرن
شما هرس نخور آقا نوید خدایی نکرده خدایی نکرده ..... بعد کی بیاد ماجرای شما و دانشگاتونو بنویسه (: D: