بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۳۹ (گند زدی و رفتی)

پسر می خندید و دختر هم با دو تا پیراشکی کرم دار گنده که توی پلاستیک تاب می داد می خندید. درست جلوی میدان انقلاب.

دارم داغون می شم و باید بنویسم و نباید بنویسم و امتحان و درس نخوندن و گیر دادم به همه چیز غیر درس. دوباره دنبال رکسی می گردم.

نظرات 2 + ارسال نظر
الاخون دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 12:30 ب.ظ

خیلی چیزا رو باید از چشم ادما خوند امان از دوری

الهه سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 07:19 ب.ظ

جدا داشتی داغون میشدیااااااااا بلاخره باید مینوشتی یا نباید مینوشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد