بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۶۲ (چه فروتنانه)

امروز هم باید "آشفته کرد خواهد"ی بنویسم تا فکرهام بروند و گره به موهای تو بخورند و زجر و جرز و جر خوردن و فریاد و فراموشی و کوتاهی دیوار و ساعت و ویولن (یادگار پیکاسو) که شکسته لای خط در چفت نوشتن و آه­های "من هستم" و خنده و خورده شیشه و دست­های خونین و خانمی که همیشه آرایشش به یاد می­ماند و دست­های تو را در نمایشگاه و پشت ویترین می­بیند و بعد هم می رود توی دستشویی و صورت ش را وارسی می کند.

تاج خار و فواره خون و تنی که در تلویزیون با پیام بازرگانی مثل راحت­الحلقوم می دهند به خانم تا کم­ترین استرسی نداشته باشد که صورت ش جوش بزند. بعد هم برنامه ی آشپزی. حسابی جوش خورده یی. تا مغز استخوان.

دیگر برادر استخوان را هم مکیده و دارد خانم را دید می­زند.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آزاده دوشنبه 18 تیر 1386 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
خوبی ؟به خاطر جنگ ممنون.امیدوارم خیلی بد نبوده باشه.خوبه که امتحانات تموم شده حالا وقت داری.خوب .خوب خوش بگذرون و خداحافظ.

آدمک باران دوشنبه 18 تیر 1386 ساعت 11:30 ق.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

واقعا چه فروتنانه!!!

الاخون سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام نوید خوبی؟
جواب من رو هم دادی (سواله که خودم پرسیده بودم منظورم) با اینکه روی سوالت و اشتباه فهمیده بودم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد