امروز هم باید "آشفته کرد خواهد"ی بنویسم تا فکرهام بروند و گره به موهای تو بخورند و زجر و جرز و جر خوردن و فریاد و فراموشی و کوتاهی دیوار و ساعت و ویولن (یادگار پیکاسو) که شکسته لای خط در چفت نوشتن و آههای "من هستم" و خنده و خورده شیشه و دستهای خونین و خانمی که همیشه آرایشش به یاد میماند و دستهای تو را در نمایشگاه و پشت ویترین میبیند و بعد هم می رود توی دستشویی و صورت ش را وارسی می کند.
تاج خار و فواره خون و تنی که در تلویزیون با پیام بازرگانی مثل راحتالحلقوم می دهند به خانم تا کمترین استرسی نداشته باشد که صورت ش جوش بزند. بعد هم برنامه ی آشپزی. حسابی جوش خورده یی. تا مغز استخوان.
دیگر برادر استخوان را هم مکیده و دارد خانم را دید میزند.
سلام
خوبی ؟به خاطر جنگ ممنون.امیدوارم خیلی بد نبوده باشه.خوبه که امتحانات تموم شده حالا وقت داری.خوب .خوب خوش بگذرون و خداحافظ.
واقعا چه فروتنانه!!!
سلام نوید خوبی؟
جواب من رو هم دادی (سواله که خودم پرسیده بودم منظورم) با اینکه روی سوالت و اشتباه فهمیده بودم.