"مجری از آن ها خواست درباره ی انبوه سازی مسکن حرف بزنند و دخترک سخنور گفت از خانه هایی که همه چیزشان شبیه هم است بدش می آید - منظورش ردیف طولانی خانه هایی بود که با یکدیگر مو نمی زنند. زویی گفت این خانه ها قشنگ هستند. گفت خیلی قشنگ است که آدم بیاید خانه و بعد متوجه شود خانه را عوضی گرفته است، عوضی با دیگران شام بخورد، در تخت خواب عوضی بخوابد و صبح با این فکر که آن آدم ها همه خانواده ی خودش هستند همه را ببوسد و خداحافظی کند."
تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران
این کتا بو خوندمش ولی....!!!
ر.ش: میرا ی کریستوفر فرانک.
ای خدا چه شلم شوربایی میشه هاااااااااا.ولی.... اینم خودش موقعیت طنزه ها
من هم موافقم فقط خونه ها نیست که شبیه شدن، همه آدم های ساکنش هم مثل هم شدن، و همه بدون اینکه فکر کنن یه سری کارها رو فقط از روی عادت و چون همه انجام میدن، انجام می دن.
خوب اگر لازم به انبوه سازی باشه ساختن خانه های تیپیک بهترین حالت هست ولی به این معنی نیست که هر خونه فردیت خودش و از دست میده اگر به یه بافت قدیمی دقت کنین متوخه می شین که ساکنین چه طور حیاط و
قسمت های به خصوص را به دلخواه دست خوش تغیر میدن و در موقعیتی که لازم به انبوه سازی باشه اگر از قالب های مشابه و به اصطلاح انعطاف پذیر استفاده بشه جوابگو خواهد بود .
باز هم باید ببینیم این بحث در چه مقطعی مطرح هست بعضی اوقات در این شرایط همه به یاد سیستم های شهری کمونیستی می افتند در صورتی که در حال حاضر قضیه خیلی فرق کرده .
بحثش مفصل هست .