بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۰۰ (those were the days)

علاقه­ی من به ریاضیات از اعداد شروع شد و می­توانم شور فیثاغورث را در خدا نامیدن­ش درک کنم. مخصوصاً صد، دویست، هزار: برام مفهوم تکامل را دارند. مثل سربازی که آرام آرام برود جلو تا از بین برود و جاش وزیر بنشیند، عدد هم زیاد می­شود تا به صفر برسد و بعد یک واحد اضافه شود به یکان بعدی. تاثیرش در زندگی من به حدی­ست که دست خودم باشد کار را از سر ساعت شروع می­کنم. مرحله­ی بعد، یک پله جلو رفتن.

دویستمین نوشته هم دست­م را شل کرد. نمی­دانستم چه بنویسم. ذهن درگیر کار و سمینار چه می­تواند بگوید غیر دانشگاه و اسکله و شمع. تا این که دوباره آهنگی را که گذاشته­م تو وبلاگ گوش کردم، دوباره مو به تن­م سیخ شد و دیگر دست خودم نبود. یاد میخانه­ی خودمان افتادم که با دوست­هام بودیم و سرمان پر بود از رویا و شور، میخانه­یی که هر از گاهی دور هم جمع­مان می­کند. می­نشینیم و بی­خیال­ِ مهندسی، از ادبیات و سینما و نقاشی و هر تصویری که ما را میخ­کوب کرده، لرزاندَتِمان، حرف می­زنیم. بی­رحمانه بزرگ شدیم ولی هنوز هم می­توانیم از شوری که داریم حرف بزنیم. از لحظه­هایی که همه­شان بی­نظیر بودند. از ابدیتی که در حرف­هامان به چشم می­خورد.

کاش این ترانه مال من بود تا قدرت تقدیم­ش را داشتم: تا به مادرم بدهم­ش که آرزوهاش را زود از  دست داد و ما جاش را گرفتیم. هوش­ش فدای این عقیده شد که می­شود زندگی به­تری برای مردم خواست (ایده­آلیسم چه شورهایی را که زنده به گور نکرده). این ترانه­­ی مورد علاقه­ش است. ترانه­ی Delilah هم همین­طور. خواننده­هایی که کشف­شان می­کنم باهاشان زندگی کرده. انگار که رفته باشی سر صندوقچه­ی قدیمی و چیزی را با خوش­حالی بیرون آورده باشی که اشک بکشاند به چشم­هاش. حتماً خیلی بیش­تر از من معنی این آهنگ را فهمیده.

Once upon a time, there was a tavern

Where we used to raise a glass or two

Remember how we laughed away the hours

Think of all the great things we would do

 

Those were the days, my friend

We thought they'd never end

We'd sing and dance forever and a day

We'd live the life we'd choose

We'd fight and never lose

For we were young and sure to have our way

 

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

 

Then, the busy years went rushing by us

We lost our starry notions on the way

If, by chance, I'd see you in the tavern

We'd smile at one another and we'd say

 

Those were the days, my friend

We thought they'd never end

We'd sing and dance forever and a day

We'd live the life we'd choose

We'd fight and never lose

Those were the days, oh yes, those were the days

 

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

                                                                                           

Just tonight, I stood before the tavern

Nothing seemed the way it used to be

In the glass, I saw a strange reflection

Was that lonely woman really me

 

Those were the days, my friend

We thought they'd never end

We'd sing and dance forever and a day

We'd live the life we'd choose

We'd fight and never lose

Those were the days, oh yes, those were the days

 

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

 

Through the door, there came familiar laughter

I saw your face and heard you call my name

Oh, my friend, we're older but no wiser

For in our hearts, the dreams are still the same

 

Those were the days, my friend

We thought they'd never end

We'd sing and dance forever and a day

We'd live the life we'd choose

We'd fight and never lose

Those were the days, oh yes, those were the days

 

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di

Di di di di di di di di di di

 

La la la la la la

La la la la la la

La la la la la la

 

نظرات 10 + ارسال نظر
الهه دوشنبه 19 شهریور 1386 ساعت 09:12 ب.ظ

وااااااااااااااااااااااااااای قشنگ ترین نوشته تو همه ی نوشته هات حتما به دوهزارمین نوشته که برسی خدای نکرده از هوش میری
"کاش این ترانه مال من بود تا قدرت تقدیم­ش را داشتم: تا به مادرم بدهم­ش که آرزوهاش را زود از دست داد و ما جاش را گرفتیم." چه قشنگ. امروز تولد مامانم بود یعنی هنوزم هستااااااااا امروز هنوز تموم نشده

الهام سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 01:54 ق.ظ

نوید جان واقعا ترانه های انتخابیت محشره. خیلی خوش سلیقه ای. (از همه نظر)

مرجان سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 08:31 ق.ظ

کاش می‌شد هیچ‌وقت شورمون رو از دست ندیم! ولی نوید عزیزم این نوشته خودش نشون‌دهنده شور و احساسات عمیقیه با وجود منطق ریاضی که داری و از دست دادن رویاهای بی‌حد آن زمانی؛ اون قدر که به اندازه همین آهنگ من رو شگفت‌زده می‌کنه و به هیجان می‌یاره.

بانی سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 10:51 ق.ظ http://bonnieandclyde.blogsky.com

آفرین، مرسی... بازم از این آهنگا میذاری اینجا؟

نقد و بررسی وبلاگها سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 11:17 ق.ظ http://naghdeweblog.blogsky.com/

سلام آقای نوید

اگه مایلید با ما همکاری کنید یه سر به وبلاگ بزنید

منتظر شما هستیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 03:46 ب.ظ

من commentگذاشته دیروز یا امروز صبح فقط اینکه اسکله و شمع چرا؟؟؟

موضوع سمینارم اندرکنش خاک و شمع در اسکله است.

jouker سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://jouker.blogsky.com

وای نوید عالی بود. هزار بار گوشش دادم. پستت هم خیلی قشنگ بود.

محمدرضا سه‌شنبه 20 شهریور 1386 ساعت 09:29 ب.ظ http://defectorsat.blogsky.com

سلام وبلاگ خوبی دارید موفق و پاینده باشی .
منتظر حضور سبزتان هستم.

network magazin همراه با جدیدترین آنتی پروکسی

http://defectorsat.blogsky.com

آدمک باران پنج‌شنبه 22 شهریور 1386 ساعت 11:17 ق.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

چندبار این پست را خوندم اما نتونستم چیزی بنویسم.
فقط عشقت نسبت به اعداد؛ میخانه تان؛ لحظات بی نظیر؛ موسیقی و آثاری که میلرزوندت و... عشقت به مادرت را درک می کنم.
عشقت جاودان.
هرچند که بهم گفته بودی به عشق اعتقادی نداری. اما اگه این حس اسمش عشق نیست پس چیه نوید؟؟!
یگانه باشی.

آدمک باران عزیزم، اگه به این بگی عشق، قبول دارم ولی چیزی که تو جامعه به ش می گن عشق و معنی لغوی ش خود خواهیه. البته خودخواهی یک امر غریزیه ولی توی سیستم باید تعامل باشه. مگه نه؟

سارا شنبه 24 شهریور 1386 ساعت 12:40 ق.ظ

سلام آقا نوید یه نکته جالب ! من عکس همه این دوستا که برانون نظر دادن من واقعا با خوندن قسمت ۲ این نوشته ۲۰۰ من خیلی ناراحت شذم چون فقدان یه عزیزو بازگو می کنه.
از خدا می خوام صبر تحملشو بهتون عنایت کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد