بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۱۰ (این متن را جلوی آینه بخوانید و خودتان را نگاه کنید)

 

۱. بنا به تعریف، احساس چنین است که علی رغم خواست ما و اغلب در مقابل خواست ما در وجود ما زاده می شود. به محض آن که می خواهیم احساس مان را حس کنیم، یعنی تصمیم می گیریم که احساس کنیم (همان طور که دن کیشوت تصمیم گرفت عاشق دولسینا شود) احساس دیگر احساس نیست بلکه تقلیدی از احساس است، نمایشی است از احساس. این را معمولاْ هیستری می نامند. از این رو انسان احساسی (کسی که احساسات ش را در حد ارزش بالا برده است) در واقع برابر است با انسان هیستریک.                 جاودانگی

۲. ما وقتی سانتی مانتال و احساسی می شویم که چیزی را بیش از آن که خدا به ش لطافت و زیبایی داده، دارای زیبایی می دانیم.           تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران

نظرات 5 + ارسال نظر
آدمک باران شنبه 14 مهر 1386 ساعت 03:01 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

خوشحالم که سالمی.
پاسخت را نوشتم ...
فعلا وقت ندارم این پست را بخونم بعدا بر میگردم.

آدمک باران شنبه 14 مهر 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

یه جورایی این جملات تکان دهنده بود برام.
جدی به آینه نیاز هست.
باید خودم را دقیق تر ببینم. هرچند با تحقیر کردن احساسات اصلا موافق نیستم.
اما باید ببینم واقعا احساس می کنم یا تصمیم می گیرم که احساس کنم!!!

الهه شنبه 14 مهر 1386 ساعت 10:58 ب.ظ

اول اینکه : چرا علی رغم خواست ما ؟؟؟ مگه اینطور نیست که وقتی انسان از دیدن شنیدن ... کلا حس کردن چیزا یا کسایی که زیبایی دراونا میبینه بهشون علاقمند میشه؟؟؟پس چرا احساساتی شدن راجع به اونها علی رغم خواست ماست؟
دوم اینکه با این که اون احساس " وقتی تصمیم میگیرد احساس کند " دیگه احساس نیست موافقم به نظرم حس انسانها چیزی نیست که بخوایم براش شروع و پایان بذاریم ( منظورمو رسوندم؟)

آزاده یکشنبه 15 مهر 1386 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام
بالاخره اومدم.حالا فهمیدم که چرا وقتی میفهمم راجع به چیزی احساس خاصی دارم دیگه ازش خوشم نمی آد چون دقیقا حس میکنم که باید ازش خوشم بیاد . انگار به خودم اجبار می کنم که به احساسم احترام بذارم. و این محدودیت رو دوست ندارم.

neo سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 05:02 ب.ظ http://noquestion.persianblog.ir

سلام نوید. عرضم به حضورت که دقیقا کلمه سانتی مانتال در "تیرهای سقف..." اومده. به نظر من سانتی مانتال به معنای احساسی نیست، یا حتی احساساتی، بلکه حسی شبیه "گند زدن از شدت احساساتی بودن به چیزهای زیبا و مقدس یا هرچی تو این مایه ها" را می دهد. ینی چیزی جلف مثل شوق عمومی برای love ترکوندن (دقیقا همین اصطلاح نه عاشق شدن) برای اطلاعات مربوط به معشوق چندم فلان هنرپیشه را می دهد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد