رفته بودیم مشهد، سال هشتاد و یک. تو پارک کوهسنگی برجی ساخته ند و اسم وسیله ی بازی para tower است. روی صندلی با ظرفیت دو نفر می نشینی و می روی بالا. بعد از این که مدتی ماندی با صندلی سقوط آزاد می کنی و بعد چتر نجات (parachute) باز می شود.
تجربه ی کم نظیری بود. مطمئنم اگر باز بروم مشهد سوارش می شوم. مهم تر از آن فهمیدم که هیچ وسوسه یی در زندگی م بزرگ تر از پرت کردن م از ارتفاع نیست. برای همین هم از ارتفاع می ترسم، چون دل م می خواهد خودم را پرت کنم پایین.
دیروز بالای برج سفید که سقف ش را برداشته ند همین حس را داشتم. برای همین محکم دسته ی صندلی را گرفته بودم. تهران چشمک زن مثل سیرنی آن پایین انتظارم را می کشید.
سلام وبلاگ قشنگی داری
به وبلاگ منم سر بزن امیدوارم از نجوم خوشت بیاد منتظرم
راستی اگر با تبادل لینک موافقی لینکم کن و بعدش خبرم کن تا لینکت کنم
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند(تو) آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
اگه یه سوسک" فقط سوسک" دنبالم کنه حاضرم از هر ارتفاعی بپرم ولی نکشمش
ترس. با اینکه خیلی ترسیدم ولی نمیتونم بگم چه جور حسیه
ترس در اثر دفاع زیاد به وجود میاد ؟؟
ترس حس درونی هنگام شناسایی خطره و داشتن ش تا یه حدی کاملاْ طبیعبه. مسئله اون جایی بغرنج می شه که فرد از ترس ش لذت ببره. مثل کسایی که از ارتفاع می پرن. اون وقت چیزی جلودارشون نیست چون ترس یه جور ترمزه.
گمونم یه کم اشناست.به نظرم این پریدن از ارتفاع یه شجاعتی میخواد که من یکی ندارم.با اینکه خیلی وقتها دلم خواسته که داشته باشم.شاید واسه همینه که به مهدی مرحوم حسودیم میشه.
ممنون از لطفت. این دفعه که اومدم عکسا باز شد! راستی این عکسا را از کجا آوردی؟ اون که یه خانم توی حمامه را خیلی دوست داشتم...
آآآآآآآ در مورد ارتفاع که خیلی ازش می ترسم اما هیچ وقت این وسوسه را نداشتم که بپرم پایین. اما من از آب هم خیلی می ترسم چون اونا واقعا دوست دارم توش غرق بشم. همیشه وسوسه ی پریدن توی آب و برنگشتن را دارم...
این عکسا رو دوستام یه م می رسونن. عکس های فیلم م خودم با power dvd می گیرم
میگی کسایی که از ارتفاع میپرن
خب کسی که با اختیار میپره و لذتم میبره حتما نترسیده دیگه
مگر اینکه فقط اینی که گفتی در نظر بگیریم" که فرد از ترسش لذت ببره "
این مریضی نیست ؟ همون مسئله بغرنجی که میگی ؟ آدم خودشو بترسونه و لذت ببره ؟؟؟