این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
2. در بحث زبانی، به دلیل محدودیتها، تغییرها بر اساس نیاز معرفی و طبقهبندی میشوند. میتوان گفت در نامگذاری ابعاد مورد نظرمان پررنگتر میشوند و به سایر ابعاد توجهی نمیکنیم. زمانی که به فردی میانسال میگوییم، تغییر زمانی (در مقیاس چند سال) مد نظرمان است و سایر ابعاد وی اهمیتی ندارد. به همین ترتیب اگر به کسی اخمو بگوییم، بعد حالت وی برای ما مهم است و زمان و مکان اهمیتی ندارد.
چنین بحثی را دکارت مطرح میکند و چون به نظریهی جوهری اعتقاد دارد نتیجه میگیرد که موم همان موم است حتی اگر خواصش تغییر کند، اما او متوجه این نکته نیست که چون برای موم سوخته واژهیی وجود ندارد که تغییر را تبیین کند، از همان موم استفاده میکنیم. البته نبودن کلمهی جدید به دیدگاه مردم نسبت به پدیده ربط دارد که به کارکرد پدیده برمیگردد (موم سوخته ارزشی ندارد که بخواهد نام جدیدی را به خود اختصاص دهد و میتوان تنها با صفت سوخته آن را متمایز کرد) و گرنه وقتی تنهی درخت را میبریم (تغییر در آن به وجود میآید) و بخواهیم بسوزانیم، نامش را هیزم میگذاریم و با این عمل نشان میدهیم که پدیده تغییر کرده است (این تغییر هم فیزیکی است و هم ماهیتی که به دیدگاه ما نسبت به چوب برمیگردد)
پ.ن. با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که تغییرات هر چند پیوسته رخ میدهند ولی به صورت گسسته نمود پیدا میکنند و به همین دلیل در گروههای مجزا طبقهبندی میشوند. تغییر سن مثال واضحی برای این موضوع است.
پ.ن.2. اگر رابطهی مبحث 1 را به صورت برداری بازنویسی کنیم (با فرض شرایط خطی برای راحتتر درک کردن موضوع) میتوان نوشت: A0+ΔA=A1. در این حالت برای تحلیل A1 باید هم ΔA را بررسی کنیم و هم A0 را. انتخاب مبدا برای تغییر و شرایط قبل از تغییر اهمیت زیادی در تحلیل شرایط دارد، به طوری که بدون آن ارائهی تحلیل امکانپذیر نیست.
پ.ن.3. از رابطهی فوق میتوان در هر تحلیلی استفاده کرد، به عنوان مثال اگر فردی بخواهد پستمدرنیسم را تحلیل کند باید شرایط مدرن را بررسی کند A0 (حداقل کاری که میتواند بکند)، سپس شرایط و عوامل تغییر را بسنجد ΔA تا به تحلیلی از پستمدرنیسم و مولفههاش برسد.
جالب بود.
راستی دکارت به ماهیت اشاره کرده ولی تو به عملکرد
عملکرد مهمتر از ماهیت هست یا عملکرد نشون دهنده ی ماهیت؟
ماهیت چیزی جز نظر ما درباره ی فلان پدیده نیست. تو نمی تونی بگی ماهیت یک پدیده چیه. در نظر یک فرد معمولی ماهیت چاقو می تونه میوه پوست کندن باشه و در نظر یک قاتل وسیله ی آدم کشی. کارکرد بخشی از ماهیته.