این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
11. هر چند که مقایسه یکی از مهمترین کارهاییست که مغز برای پردازش انجام میدهد اما نسبت دادنش به تمام اعمال مغز نوعی ساده سازی دور کننده از واقعیت را به دنبال دارد. در این بخش دربارهی مقایسه بحث خواهیم کرد. فرض کنید تنها آدم روی زمین هستید (هیچ معیار دیگری غیر خودتان وجود ندارد) و ازتان خواسته میشود که دو پدیده را مثل قاشق و لیوان با هم مقایسه کنید. شاید در ابتدا بگویید که قاشق، قاشق است و لیوان، لیوان و نمیشود این دو را با هم مقایسه کرد؛ اما اگر از این حد باهوشتر باشید خواهید گفت: از چه جهت؟
نکتهی مهمی که در این سوال وجود دارد تقلیل ابعاد از n به یک است. هیچ وقت نمیتوانیم دو پدیده را در چند بعد مقایسه کنیم مگر این که آنها را با شرطی به یک بعد تبدیل کنیم. اگر شما دو دانشآموز را از لحاظ درسی مقایسه کنید، یا باید این کار را درس به درس انجام دهید یا بر اساس معدل که یک عدد را در اختیارتان قرار میدهد (معدل روش تبدیل بردار نمرات دانشآموز به یک مقدار ]عدد[ است). اگر شما بخواهید بین دو پیراهن یکی را انتخاب کنید یا یک معیار مهم دارید که عامل اصلی است مثل جنس، طرح، رنگ یا قیمت، یا ترکیبی از اینها مد نظرتان است که ذهن یک جور برآیند میگیرد و در نهایت یکی را انتخاب میکنید. برآیند ذهن به شدت به عوامل بیرونی و درونی بستگی دارد و همین روند تحلیل را پیچیده میکند. به عنوان مثال زمانی که پول دارید و دغدغهی قیمت ندارید؛ پارامتر قیمت، وزن کمتری پیدا میکند و یا به تناسب حالت روحی، رنگهای مورد علاقه میتوانند تغییر کنند و تاثیر بگذارند. مد عامل بیرونی است که در انتخاب لباس تاثیر میگذارد. در مورد قاشق و لیوان اگر بگویم حمل مایع، میتوانید بگویید لیوان وسیلهی بهتری برای حمل مایع است، چون حجم بیشتری را حمل میکند، امنیتش هم بیشتر است. ممکن است سختی جنس مورد مقایسه قرار بگیرد یا هر پارامتر دیگر. در این حالت رویکرد ما به مقایسه کاملاً مشخص است. در بخش بعد دربارهی مقایسه بیشتر بحث خواهیم کرد و این موضوع را گسترش میدهیم.
پ.ن. قبلاً در نوشتهای اشاره کرده بودم به این نکته که اعداد مختلط در دو بعد تعریف میشوند و اعداد حقیقی در یک بعد. اعداد حقیقی را میتوان با هم مقایسه کرد ولی اعداد مختلط را نه.
پ.ن.2. اول میخواستم مسئلهیی را در این پینوشت مطرح کنم ولی سبک سنگینش که کردم بدون ارائه feedbackش را گرفتم و منصرف شدم. این نوشته را هم برای شازده خانوم گذاشتم که بهش گفته بودم قرار است موضوعی را مطرح کنم، شازده خانوم بی خیالش.
چی بگم والا..............
صلاح خیش خسروان دانند.
دارم دنبال میکنم هر کدوم برای خودش موضوع مستقلی نیست؟
یه جورایی به هم ربط دارن. مثلاْ تعریف بردار تو نوشته ی اول هست که لین جا از مفهوم ش استفاده شده.