این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
22. تحلیل یک رفتار یا گفتار جدای از مجموعه کار درستی نیست اما وقتی در بسیاری از افراد میتوان این مورد را مشاهده کرد، میتوان به صورت عام مورد بررسیش قرار داد. در این مورد هم میتوان به دید برداری اشاره کرد که رفتار مورد نظر در یک سری ابعاد با رفتارهایی از این دست مشابه است و در یک سری از ابعاد تفاوت دارد و تحلیلهایی از این دست روی تشابه تمرکز میکنند اما ادعای همسانی کامل ندارند. به عنوان مثال هر کس با هر طرز تفکری میتواند پوشش خودش را انتخاب کند اما میتوان کسانی که پوشش مشابه دارند را در یک گروه قرار داد و وجوه مشابهی که هر کدام برای این پوشش دارند، مورد بررسی قرار داد و یا این مسئله را بررسی کرد که آیا اصلاً وجوه مشابه وجود دارد؟
رفتار و حرفهای مشابه در جامعه به وفور گفته میشود منتها به نوع پیشرفتهتر که مثالهاش را در نوشتههای بعد میآورم اما نکتهیی که فعلاً میخواهم بهش اشاره کنم این است: تفکر زیر سایهی غریزه.
زمانی که خانم مهندسِ ماجرا چنین حرفی میزند یا نتوانسته قضیه را منطقی بررسی کند و یا بررسی کرده و منطقش به غریزهش نچربیده.
شل سیلوراستاین شعری با مضمون زیر دارد:
دکتر بهم گفته اگه این شیرینی رو بخورم میمیرم.
اما اگه این شیرینی رو نخورم هم میمیرم.
و تا جایی که یادم است طرف شیرینی را میخورد. در اینجا تفکر دارد شرایط را ارزیابی میکند اما میخواهد غریزهش را توجیه کند.
این مسئله در مورد عشق در اکثر موارد مصداق دارد. وقتی کسی از کسی خوشش میآید، تمام تحلیلهاش به گونهییست که او را اثبات کند. بهش میگویند اختلاف سنتان زیاد است، میگوید اینطوری بهتره. جاافتادهست. میگویند هرزه است، میگوید مردا همهشون اینطورین و هزار دلیل میآورد. یا بر عکس اگر از کسی بدش بیاید حتی اگر طرف مقابل هر پنج انگشتش را عسل کند و در دهانش بگذارد، شیرینی به چشمش نمیآید. درباره ی درست و نادرست بودن این تصمیم هم بحث خواهیم کرد.
دامنهی این بحث بسیار گسترده است که بعد از بحث مفهوم بهش خواهم پرداخت زیرا این مورد اصلاً به چنین مصادیق سادهیی محدود نمیشود بلکه موارد پیچیدهتری در خود تفکر را به دنبال دارد. مثالش را مینویسم که در آینده کاملاً مفصل به آن خواهیم پرداخت. فردی که به گزارهی A اعتقاد دارد، دنبال گزینههایی میگردد که اثباتش کند و نمونههای متناقض را انکار میکند. در این حالت هر چند که نمیتوان غریزه را به صورت قبل دید اما رفتار غریزی با مولفههایی که براش در نظر گرفتیم وجود دارد.
موافقم با این جریان مخصوصا با اون توجیه غریزی برای شیرینی خوردن.
چیزی که می خوام بگم شاید ربطی به داستان و موضوع این پست نداره
اخلاق به چی بر میگرده ؟ خلق و خو چیزهای هستن که قسمتیشون از طریق ژن به انسان میرسه اما قسمت دیگه یی هم خود انسان در طول زمان انجام میده و تکرارش باعث ماندگاریش میشه ؟ این تکرار که همون عادت میشه نه ؟
یه چیزه دیگه گاهی تفکر روش تاثیر داره و گاهی غریزه پس نمیشه گفت جا یا یکی از جاهایی که تفکر و غریزه با هم interaction دارن اینجاس ؟
در مورد اخلاق بعداْ می نویسم. همه جا تفکر و غریزه با هم اندرکنش دارن و اصلاْ نمی شه تفکیک شون کرد. این تفکیک فقط برای ارائه ی مدل و طبقه بندیه.