این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
26. در سه نوشته به تبلیغات خواهیم پرداخت: پدیدهیی است که در زندگی روزمره با آن زیاد سر و کار داریم، دنیای سرمایهداری از کوچکترین فضا برای تبلیغ استفاده میکند: رسانهها (تلویزیون، رادیو، سینما، مجلات، اینترنت) وسایط نقلیه (اتوبوس، مترو) اماکن عمومی (ایستگاه مترو، ایستگاه اتوبوس، دیوارهای خیابان، دیوارهی کوه در جادههای بین راهی، پوسترها، بیلبوردها و ...)، وسایل تبلیغاتی (هواپیماها و بالنهای تبلیغاتی) اماکن خاص مانند استادیومها و باشگاههای ورزشی، و به دنبال آن انسانها که محدود به هنرمندها، هنرپیشهها و ورزشکارها (هرچند که کلمهی ورزشکار نمیتواند به خوبی همهی ابعاد کسانی را نشان دهد که درگیر پول و شهرت و تنش هستند) نیست بلکه شمایی هم که از مغازهیی خرید میکنید و فروشنده برای جنسی که ازش خریدهید به شما ساک با آرم آن شرکت را میدهید و تا خانه بروید عابرین آن را میبینند، یک تبلیغ به حساب میآیید.
ادواردو گالئانو در کتاب فوتبال در آفتاب و سایه میگوید که در جهان امروز هر چیزی که حرکت کند و یک جور پیام بازرگانی حمل نکند چیز به حساب نمیآید. در جای دیگر میگوید که دو خبرنگار در گزارششان از جام جهانی 1990 گفتهند که همهجا اجناس و آرم آدیداس به چشم میخورد و تنها سوت داور بود که مال آدیداس نبود.
تبلیغات برای آشنا کردن مردم با فلان کالا یا خدمات است و بعد از خرید یا استفاده از خدمات، معرفی و ادامهی خرید به عهدهی کیفیت کالاست، در این جهان که رقابت بر سر عرضه تبدیل به جنگی تمام عیار تبدیل شده، که از هر روشی برای بالا بردن میزان سود خود و ضرر رساندن به رقیب استفاده میشود، تبلیغات امری حیاتی است.
میخواهیم تبلیغاتی را که از عکس و فیلم استفاده میکنند بررسی کنیم. زمانی تبلیغ موثر است که بتواند مخاطب را جذب کند. مسئلهی مهمی که در امر تبلیغات باید در نظر گرفته شود زمان کم است: نه صرفاً زمان کم برای تبلیغ کردن در رسانهها با تبلیغات صوتی و تصویری که در حقیقت زمان کمی که مخاطب برای تبلیغ اختصاص میدهد، در این حالت باید تبلیغ به حدی جذاب باشد که در آن زمان کم مخاطب را متوجه خود کند و ضربه را بزند. به نظر شما چطور این امر اتفاق میافتد؟
1. ۱. زمان کم و تاثیر آنی ما را به یاد غریزه میاندازد و وقتی به تبلیغات نگاه میکنیم میبینیم که بخش قریب به اتفاق آن با تحریک غریزه صورت میگیرد. عکسهای زنها و مردهای جذاب میتواند نگاه جنس مخالف حتی همجنس را برگرداند، در این حالت دیگر مهم نیست که چه کالا یا خدماتی تبلیغ میشود. مهم این است که با یک تصویر به یاد ماندنی، وارد حافظه میشود. در اینجا کمپانی مورد نظر اصلاً براش مهم نیست که شما آن جنس را به طور مستقیم میبینید یا نه، آن تبلیغ مانند اسب تروا وارد ذهنتان میشود و آن وقت است که کالا را با خودش میآورد. (نمیدانم تا چه حد صحت دارد ولی دوستم میگفت که شرکت کوکا کولا با برخی فیلمساز ها قرارداد میبندد که در هر چند frame یک عکس کوکا کولا بگذارند که در فیلم به چشم نمیآید ولی مخاطب احساس تشنگی میکند)
حتی در هنر هم چنین اتفاقی میافتد، خوانندههایی مانند مدونا، جنیفر لوپز از بدن خود برای جذب مخاطب استفاده میکنند و در این حالت هر آهنگ مبتذل و پوچی هم بخوانند مخاطب مانند موشهایی که افسون صدای نیزن سحرآمیز شدهند، او را دنبال میکنند و او را خوانندهیی هنرمند میدانند در حالیکه حواسشان نیست موقع شنیدن آهنگ نگاهشان کجاها میچرخد. یا فردی که از فلان هنرپیشه به خاطر ظاهرش خوشش میآید در هر فیلمی که بازی کند میگوید چه خوب بازی کرد. (البته میزان خوش آمدن در این افراد آنقدر زیاد است که سیستم نقدشان را مختل میکند یا اصلاً ندارند و گرنه میشود هم ظاهر کسی خوشایند باشد و حتی جذاب و هم بازیش مورد نقد قرار بگیرد)
2. ۲. القای خوشبختی در اثر استفاده از محصول و خدمات: حالت اغراق شدهیی از نشان دادن رضایت و شادی است، در این حالت از تاثیر ناخودآگاه امر دیگری استفاده میشود که بعدها در بخش مد به آن خواهم پرداخت. کسانی که از این اجناس استفاده میکنند از طبقهی مرفه جامعهند، خانههای شیک و وسایل لوکس (با چند فرد جذاب که خندان و شاد هستند) و طوری از استفاده از محصول مورد نظر شاد و خوشبختند که انگار در بهشت زندگی میکنند. (تو سینما نشسته بودیم و قبل شروع فیلم تبلیغات میداد، تبلیغ سس مایونز بود که دقیقاً با الگویی که در بالا توصیف کردم ساخته شده بود، فردی که پشت سرم نشسته بود گفت یک سس و این همه خوشبختی. هر چند او میداند که سس خوشبختی نمیآورد اما ناخودآگاه اسم محصول در ذهنش میماند و تمایل برای خریدنش به وجود میآید. مثل این که کسی جلوت با ولع غذا بخورد و تو گرسنه بشوی)
نوید حرفتو خیلی قبول دارم. تبلیغات بدون اینکه خودمون بفهمیم خیلی راخت وارد ناخودآگاهمون میشن و تو موقعیتای خاص خودشونو میرسونن به سطح خودآگاه ذهنمون و اون لحظه هستش که خودمونو در حال خریدن ۳ تا دیش دیش با طعم های قره قوروت و تمشک و زرشک میبینیم .
ولی من از تبلیغاتی که پشتش یه فکره خیلی خلاق و عجیب غریب باشه خیلی لذت میبرم. به نظرم خیلی جالبه که فکر خلاق یه آدم اینقد راحت ذهن کلی آدمو تحت تاثیر قرار بده.
منم از تنها قسمتی که خوش م می آد همون خلاقیته. اصولاْ من اگه تو یه بازی حالب بازنده باشم، به خاطر خود بازی ش ازش راضی م.
تبلیغاتی که جذابن واسه من یه جورایی یه شیطنت خاص دارن تو دلم میخندم که چه راحت تسخیر میکنن لذت بخشی رو وسیله قرار میدن شایدم من وسیله میشم ؟؟؟
یه زمانی می شنیدم می گفتند: جنس خوب احتیاجی به تبلیقات ندارد
اما این دوره اجناس حتی شناخته نشدن و معرفی باید بشن...
مخصوصا کالاهای بهداشتی...
الان برای مشک هم باید تبلیغ کرد.