خیلی وقت است
چیزی ننوشتهم، حتی وقت نکردم سری به بلاگم بزنم که گوشهیی برای خودش افتاده و
خاک میخورد. الان هم فکرم خیلی درگیر است اما میخواهم چیزکی بنویسم که عادت
نوشتن از سرم نپرد. هر روز در حد یک پاراگراف.
نه آقا نوید من نمیذاشتم خاک بخوره شما که رفتی من هر روز میومدم یه دستی به سرو روش میکشیدم، باهم حرف می زدیم از تنهایی در میومدیم. ولی با این حال آخ جون که اومدی .نوشتی
نه آقا نوید من نمیذاشتم خاک بخوره
شما که رفتی من هر روز میومدم یه دستی به سرو روش میکشیدم، باهم حرف می زدیم از تنهایی در میومدیم.
ولی با این حال آخ جون که اومدی .نوشتی
دوست نداشتم بری! اما خوشحالم که هستی!
عزیزم تو همیشه خواهی نوشت ...