این نوشته ها به صورت مسلسل و با شماره مشخص شده ند. برای خواندن مطالب قبل به همین موضوع مراجعه کنید.
30. خیلی سخت است خودمان را جای انسانهای اولیه بگذاریم که با بهت و کنجکاوی بیشتری نسبت به ما به جهان پیرامونشان مینگریستند که هر لحظه امکان داشت از سمتی خطری براشان به وجود بیاید. در جهانِ تا حد زیادی کنترل شدهی ما، که همه چیز به سمت تخصصی شدن پیش میرود، فکر کردن به دنیای پیرامون هم به گروهی که فیلسوف، دانشمند و هنرمند (که جای بحث دارد) نامیده میشوند، واگذار شده. الگوهای موجود در جهان توسط آنها شناخته میشود و توسط مهندسین، مدیران، سیاستمداران و واعظین در سطح جامعه گسترش پیدا میکند. این تفاوت درست مانند قوهی مقننه و مجریه است، با این تفاوت که مرز کمرنگ تری میانشان وجود دارد که فرد به آسانی میتواند بین دو حوزه تغییر موقعیت بدهد. هستند افرادی که هم مدیر باشند و هم دانشمند، هر چند که معدود باشند.
بهتر است از تخیلمان، هر چند آغشته به زندگی معاصر است، استفاده کنیم و خودمان را جای انسانی بگذاریم که دارد جهان را با کنجکاوی میبیند.
ادامه مطلب ...