بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته 399 (آرامش در حضور دیگران)


امروز، اعتبارم پیش خودم رفته بالا و تا حد زیادی خوش­­حال­م: وقتی از موضوعی عصبانی می­شوم به جای این که بروزش بدهم و کار را خراب­تر کنم، سعی می­کنم تا ده بشمارم؛ حداقل­ش این است که دیگر مثل قبل عصبانی نیستم. بعد هم کم کم عصبانیت­م کم می­شود و می­بینم که آن موضوع اصلاً ارزش عصبانی شدن نداشته. آن وقت است که لبخند رو لب­م می­آید و آرام می­شوم.

این که دارم افکارم را این­جا می­نویسم، برای این است که منظم­شان کنم؛ ببینم در این مسئله من درست فکر می­کنم یا نه. مهم­تر از آن خوش­حال می­شوم که به بحث گذاشته شوند و نظر شما را هم درباره­شان بدانم.

مسئله از این جا شروع شد که رفتار من از نظر یکی از نزدیک­ترین اقوام­م بی­ادبی تعبیر شده، برای این که مسئله را تشریح کنم مثال­ش را بگویم که جلوی بزرگ­ترها پام را دراز می­کنم، موقع سلام و احوال­پرسی با بزرگ­تر­ها بلند نمی­شوم از جا و این چیزها. شاید این مسئله و ایراد برای افراد دیگری هم مطرح شده و آن­ها را هم آزرده باشد، بنابراین باید بررسی­ش کنم.

ادامه مطلب ...