10. عملاً طرح چنین مسئلهیی که ابتدا تنها یک زن و مرد بوده باشند فرضی است برای تحلیل سادهتر مسئله و روش تحلیل هم مانند تعمیم روابط به دست آمده برای تابع یک متغیره به چند متغیره است و در نظر گرفتن شرایط جدید برای ضابطهی جدید.
11. زن و مردی را تجسم کردیم که تنها زندگی میکنند و با فرض رابطهی همزیستی و با در نظر گرفتن تنها یک نیاز مشترک (سایر موارد را حذف کردیم) با هم رابطه برقرار میکنند. این مسئله را هم مورد بررسی قرار دادیم که زن و مرد دارای عقلی سلیم هستند.
12. نکتهیی که در این بحث به آن اشاره نشد، احساس است. از نظر منطقی آن دو به هم کمک میکنند اما نقش احساس در این مسئله چه میتواند باشد؟ در نوشتههای دورهی قبل این نکته مطرح شد که احساس پیام غریزه است، در حالت کلی هم دو نوع حس خوب و بد داریم که به رسیدن به حالت پایدار و نرسیدن به حالت پایدار برمیگردد و کلماتی مانند احساس غرور، شرمندگی و مواردی از این دست تاثیر متقابل احساس و تفکر است و نتیجهی آن طبقهبندی احساس به زیرگروههایی است که میتوان گفت بروز متفاوتی پیدا میکند. بنابراین میتوان گفت احساسهای خوب با هر عبارتی که توصیف شود به وجود میآید. در این صورت فرد مقابل به گروه پدیدههایی میرود که میتواند بقای شخص را تامین کند یا به زبان ساده و دووجهی غریزه (خوب و بد) وارد گروه خوبها بشود. غریزه هنگامی که احساس نیاز میکند پیغام رفع نیاز را میدهد بنابراین میل به طرف مقابل به وجود میآید (این میل را فعلاً در همین بعد در نظر بگیریم و به این معنی نباشد که صرفاً در یک بعد انسان به جنس مخالف میل دارد).
13. همانطور که غذا هنگام گرسنگی ارزش و طعمی چند برابر پیدا میکند فرد مقابل هم هنگام نیاز ارزشش چند برابر میشود. در این حالت برای بیان ارزش گذاشتن به طرف مقابل واژهی دوست داشتن یا حد بالاتر آن عاشق بودن مطرح میشود. دوست داشتن به معنی ارزشمند بودن است و معنای پنهان در لفافه نیاز داشتن. زمانی که شما کسی را دوست دارید در واقع به او نیاز دارید. البته جا دارد در این مورد توضیحی مطرح شود که فردی میتواند بگوید فلان بازیگر سینما را که در عمرش یک بار هم از نزدیک ندیده یا فلان نویسنده را دوست دارد. باز هم در این جا صحبت از نیاز است و ارضا نیاز (که میتوان در نمود عینی و عام لذت بردن مشاهده کرد) اما در حد معمولش و در اکثر انسانها آنقدر مهم نیست که در صورت قطع ارضا نیاز زندگی فرد به خطر بیفتد (حالت بحرانی آن را میتوان زنانی در نظر گرفت که بعد از مرگ الویس پریسلی خودکشی کردند. این نیاز بیشتر روحی است و علت آن ربط چندانی به موضوع مورد بحث ما ندارد.)
14. بسته به میزان ارزشی که طرف مقابل برای فرد دارد، انرژی براش میگذارد. ممکن است برای کسی طرف مقابلش آنقدر ارزش داشته باشد که بدون او زندگی براش غیر ممکن به نظر برسد یا در نظر فرد دیگر همسر تنها پدر یا مادر فرزندش باشد. این تعریفها که بیشترش متاثر از پیرامون فرد است و بعدتر به آن میپردازیم به اعمالی که در قبال او انجام میدهد جهت میدهد. بر اساس ارزشی که برای طرف مقابل میگذارد انرژی مصرف میکند. در بالاترین درجه جان خود را براش به خطر میاندازد تا او را از خطر نجات بدهد.
15. زمانی که زن و مرد با هم زندگی میکنند به همان دلیل حفظ طرف مقابل به مثابه حفظ خود به هم کمک میکنند. هر چه مواردی که زن و مرد با کمک به هم مسائل را سادهتر حل میکنند افزایش یابد، وابستگیها بیشتر میشود. قطعاً همسری که بتوان باهاش صحبت کرد، احساسات را باهاش تقسیم کرد، از آرزوها و امیدها براش گفت و در شرایط سخت روی کمکش حساب کرد دوستداشتنی تر از همسری است که تنها پول به خانه میآورد یا برعکس تنها دوست خوبی است که میتوان باهاش گپ خوبی زد. در این حالت سیستم مرد-زن به وجود میآید که بقاش از حالتی که هر یک به تنهایی زندگی کنند بیشتر است. سنگ بنای یک جامعه همین تعریف است. زمانی جامعه شکل میگیرد که بقای افراد در حالت جمعی از حالت فردی بیشتر باشد و گرنه هیچ عقل سلیمی حاضر به زندگی در اجتماعی نیست که بقاش در آن به خطر بیفتد. نمونهش انسانهایی است که به گوشه نشینی رو میآورند یا از دیگران تا حد ممکن فاصله میگیرند یا ارتباطشان را محدود به افراد خاص میکنند. هر چند از دید دیگران ممکن است این جامعه گریزی نوعی ضد ارزش باشد اما آنها با توجه به شرایط ذهنی و تعریفی که از بقای خودشان دارند چنین تصمیمی را گرفتهاند. در زمینهی زندگی مشترک هم هیچ زن و مردی فکر نمیکنند که زندگی مشترک از مجردی بدتر باشد. طرفین زندگی با طرف مقابل را با زندگی مجردی مقایسه میکنند و در نهایت اگر بهتر بود آن را انتخاب میکنند. این تصمیمگیری بسیار ایدهآل است و بسیاری پارامترها مانند دخالت والدین و تاثیر جامعه در آن لحاظ نشده، اما فعلاً داریم خطوط کلی را رسم میکنیم. کم کم به بررسی آن موارد میپردازیم. فعلاً برای زوج خوشبخت ما هیچ جامعهیی وجود ندارد و آنها اولین جامعه را به صورت خام شکل دادهند. در نوشتهی بعد این بحث را ادامه میدهیم.