بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۳ (با آرامش شروع شد)

چقدر خوب که آرام نشسته یی و چشم دوخته یی به افق. همه چیز ساکن است و حتی پلک هم نمی زنی. حتی صدایی هم نیست.

چقدر خوب که حرفی نداریم با هم بزنیم. لازم نیست امتحان کنی. دهانت را با نخ و سوزن دوخته م.

رویام اگر این جا بود دعوام می کرد چرا این قدر تلخ ولی هنوز به خودم نرسیده...

چقدر سکون خوب است. با حدقه یی بدون چشم یا با حدقه یی که جهان توش نشسته.

نظرات 1 + ارسال نظر
الهه پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1387 ساعت 10:16 ب.ظ

آرامش ؟؟؟
همیشه یاده
" و آیدا لبخند آمرزشیست "
میافتم
خوش به حال شاملو که
که
که آیدایی واسه دیدن خنده هاش و رسیدن به آرامش داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد