از آثار فکر کردن روستایی و قبیله یی این است وقتی فرد وارد شهر یا اجتماع بزرگ تر می شود، در خیابان هر کس را می بیند گمان می کند آشناست و این به دلیل این است موجودی با آن سایز و قیافه و شبیه آن در اجتماع کوچک ش یک نفر بوده و یا او یک نفر را می شناخته یا فکر می کند اگر فردی شهر رفته، همه ی کارهای شهر را روی یک انگشت می چرخاند.
صدا و سیما هم به نوعی قبیله یی عمل می کند. وقتی اخبار ورزشی را می بینید و بحث فوتبال باشگاه های خارجی می شود می گوید تیم مهدوی کیا به جای هامبورگ، یا تیم هاشمیان به جای هانوفر. خنده دار این است فرض کنیم گوینده ی اخبار برزیل بخواهد همین کار را بکند. آن وقت بازی رئال و بارسلونا را باید بگوید تیم رونالدینیو، بلتی، (اگر باز برزیلی دارد یادم نیست) مقابل تیم رونالدو، روبرتوکارلوس، روبینیو (این هم بقیه برزیلی هاش یادم نیست) بازی کرد.
یکی از مشکلات بزرگ ما قبیله یی فکر کردن است و یکی از مشکلات بزرگ من این است نمی توانم نسبت به صدا و سیما بی تفاوت باشم.
سلام اول این وبلاگ جدید بهتون تبریک می گم و امیدوارم موفق تر از قبل باشید .دوم اینکه تو این زمونه شما نسبت به جامعتون بی تفاوت نیستین خودش خیلی می ارزه.
سلام نوید چطوری؟خوبی؟ خیلی جالب بود میدونی چیه؟من تاحالا هیچ وقت دقت نکرده بودم که اسم دیگه تیم هامبورگ مهدوی کیاس از این به بعدم دقت نخواهم کرد چون من یکی از اون آدمایی هستم که لذت میبرم به تیم میلان بگم تیم کاکا یا به پل فردوسی بگم پل ف ف و خیلی دیگه از این مثالها حس میکنم این جوری خیلی ملموس تر و دوست داشتنی تره البته خب قبول دارم واسه ی صداسیما خیلی زشته خوش باشی نویدجان
در اینکه ما خیلی خوبیم که اصلا جای بحث وجود نداره. هم در خیانت کردن به دوست و رفیق و نزدیکترین کسان از همه پیش هستیم و هم در قربونت برم و چاکرتم. کجای دنیا اینقدر عرق وطندوستی و هموطن دوستی هست و اینقدر اتحاد و همبستگی در راه میهن. واقعا که ما تکایم