بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۷۵ (یک شئی با یک خورده احساس)

بس کن دیگر... این بازی را بگذار کنار بقیه بازی ها. وقتی گاومان تخم می گذارد وقت این حرف هاست پیرمرد؟ که بگویی ما هم بچه بودیم می دویدیم ها. سنگ پرت می کردیم.

چند وقتی ست قضیه برادر و استخوان دارد توی سرم می چرخد. دنیا می گویی چه غلطی بکنم؟

نظرات 3 + ارسال نظر
الاخون دوشنبه 1 مرداد 1386 ساعت 11:26 ق.ظ

خودت که می گی از کی دوباره می پرسی آخه حالا وقت این حرفاست؟؟؟
البته از من بپرسی می گم آره الان وقت این حرفاست

آدمک باران دوشنبه 1 مرداد 1386 ساعت 01:26 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

درمورد برادر و استخوان کلیشه ها را دور بریز به ضرب المثل ها زیاد اعتماد نکن...
این تویی که به دنیا میگی چه غلطی بکنه باور کن :)

دنیا چهارشنبه 3 مرداد 1386 ساعت 01:48 ب.ظ

از من که نمی پرسی ؟ موزیکتم خیلی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد