بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۰۱ (وقتی بخواهی فتوتراپی کنی)

 

داشتم از کنارش رد می شدم، مثل هر روز. همیشه همان جا (بالاتر از میدان فرهنگ به طرف کانون زبان) دراز می کشید. معلوم نبود گدایی می کند یا آواره است. همیشه هم پتویی کهنه انداخته بود رو خودش.

آن روز چیزی باعث شد سرم را برگردانم طرف ش و نگاه ش کنم، یک مگس. اول فکر کردم اشتباه می بینم. خوب نگاه کردم: مگسی در یکی از حدقه های خالی ش بالا و پایین می رفت.

نظرات 4 + ارسال نظر
آلاخون جمعه 23 شهریور 1386 ساعت 10:04 ق.ظ

این مگس ها نشانه های عجیبین بیشتر وقتها چشمها رو دنبال خطی می کشونن که به نقطه ای یا نکته ای خیره میکنه

jouker جمعه 23 شهریور 1386 ساعت 04:05 ب.ظ http://jouker.blogsky.com

حس بدی بهم دست داد. خیلی بد....

الهه شنبه 24 شهریور 1386 ساعت 09:48 ق.ظ

1. امروز حالم خیلی خوب نبود اینم خووندم انرژیم زیادتر شد ;) ;)
2. تو فیلم "اخرین نشانه" یه جمله جالب شنیدم :" (اشیا و موجودات و) مگس ها اگه دلیلی داشته باشن میتونن هزاران مایل حرکت کنن"

بنگری سه‌شنبه 27 شهریور 1386 ساعت 10:03 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و خسته نباشید ...
مطلبت جالب بود . عامل تحریک کننده همون مگس بوده که نگاه کردن گدا جذابیت خاصى داشته .....
موفق باشى

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد