بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۳۵ (House of the rising sun)

 

این آهنگ را هربار می شنوم مو به تن م سیخ می کند. همین... (کاریست از گروه The Animals)

There is a house in New Orleans
They call the Rising Sun
And it's been the ruin of many a poor boy
And God I know I'm one

My mother was a tailor
She sewed my new bluejeans
My father was a gamblin' man
Down in New Orleans

Now the only thing a gamblin' man needs
Is a suitcase and trunk
And the only time he's satisfied
Is when he's on a drunk

------ organ solo ------

Oh mother tell your children
Not to do what I have done
Spend your lives in sin and misery
In the House of the Rising Sun

Well, I got one foot on the platform
The other foot on the train
I'm goin' back to New Orleans
To wear that ball and chain

Well, there is a house in New Orleans
They call the Rising Sun
And it's been the ruin of many a poor boy
And God I know I'm one

نظرات 4 + ارسال نظر
نوشین سه‌شنبه 27 آذر 1386 ساعت 08:44 ق.ظ

مو به تن منم راست میشه.
نوید من نمی تونم بنویسم.
هیچ واقعه ای نیست که حتی بخوام تعریف کنم جز ملال!!

آرزو چهارشنبه 28 آذر 1386 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.nous.blogsky.com

...

آلاخون پنج‌شنبه 29 آذر 1386 ساعت 01:31 ب.ظ

نویدم هفته های آینده رو مرتب میام تو نت از یه طرف هم چاره چیه.
این آهنگ هم جالب هست البته شعرش بیشتر.

الهه شنبه 1 دی 1386 ساعت 11:11 ق.ظ

دارم به این فکر میکنم حالا که صدا ندارم این ترانه را هم بگوشم تصور کنم چه ریتمی داره
کاش مثل اون ترانه sympathy باشه
من هنوز تو اون ترانه گیر کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد