بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۴۴ (داستانی از خانه ی کیانوش)

 

پسر داشت با موبایل با خانم­ش، از این کلمه خوش­ش می­آمد، حرف می­زد و مادر هم ور دل­ش نشسته بود، مثلاً حواس­ش نیست ولی تمام حرف­هاش را با دقت می­شنید. پسر سعی می­کرد طوری حرف بزند که مادرش فکر کند پشت خط یکی از دوست­های پسرش است، دوازده­ِ شب صورت خوشی نداشت و مهم­تر از آن سر قبض موبایل خِرش را می­چسبیدند، آن وقت خر بیار و باقالی بار کن.

مادر داشت لباس­ها را اتو می­کرد و پسر به فکر آزادی روزهایی بود که تنها تو اتاق­ش دراز می­کشید و راحت با تلفن حرف می­زد.

از آن طرف هم دل­ش نمی­آمد تلفن را زمین بگذارد، از نظر پسر این قضیه کاملاً تراژیک بود ولی خب کلمه­ی تراژیک را بلد نبود و فکر کرد و به­ترین کلمه­یی که پیدا کرد، منگنه بود. از نظر من که این داستان را براتان تعریف می­کنم، کمدی.

با خودش فکر کرد که حالا وقت اتو کردن است؟ مادرش داشت اتو می­کرد و با هم حرف می­زدند که خانم­ش زنگ زد. گفت: "آره. با نوید و بچه­ها قرار می­ذاریم می­ریم بیرون."

مادرش گفت: "کیه این وقت شب؟"

جلوی دهنی را گرفت و گفت: "دوستمه."

مادر شلوار جین را برداشت تا اتو کند و پسر متوجه مویی بین انگشت­ش و گوشی شد. دید یک تکه مو بین کلیدهای تلفن گیر کرده. کشیدش بیرون.

"امروز مهندس به­م گفت پلان و نمای سقف بیمارستانو تموم کنم. منم تا غروب شرکت بودم..."

پسر همین طور مو را می­کشید و تمام نمی­شد. بعد فکر کرد نکند موی خانم­ش باشد، وقتی همدیگر را بغل کرده بودند که گوشی دم دست­ش نبود. مادر هم سرش را بلند کرده بود و داشت به بیرون آمدن یک تار موی بلند از گوشی پسرش نگاه می­کرد. پسر همین­طور مو را بیرون می­کشید و تمام نمی­شد. حدود یک متر موی سیاه بلند و باز ادامه داشت. یک­هو حس کرد بوی خانم­ش هم از گوشی بیرون می­آید. همان بویی که دوست داشت.

حس کرد مو گیر کرد و انگار به چیز محکمی وصل است. از آن طرف صدای آخ شنید. ترسید نکند خودش هم از گوشی بیرون بیاید، دوازده شب. آن وقت دیگر هیچ توضیحی نداشت به مادرش بدهد و دیگر کارش تمام بود. این بود که سریع گوشی را خاموش کرد و رفت قیچی بیاورد که مو را ببرد.