بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۷۳ (brother in arms)

 

آهنگ brother in arms کاری از گروه dire straits

These mist covered mountains
Are a home now for me
But my home is the lowlands
And always will be
Some day youll return to
Your valleys and your farms
And youll no longer burn
To be brothers in arms

Through these fields of destruction
Baptisms of fire
Ive watched all your suffering
As the battles raged higher
And though they did hurt me so bad
In the fear and alarm
You did not desert me
My brothers in arms

Theres so many different worlds
So many differents suns
And we have just one world
But we live in different ones

Now the suns gone to hell
And the moons riding high
Let me bid you farewell
Every man has to die
But its written in the starlight
And every line on your palm
Were fools to make war
On our brothers in arms

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 20 فروردین 1387 ساعت 05:23 ب.ظ

آهنگی که زیر صداو آهنگ اصلیه مثه آهنگایه که تو کلیسا میرنن
عالیه , عالی مثه هوای امروز

جودی آبوت چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام . دوست قدیمی . نمی دونم چرا دیشب داشتم به تو فکر می کردم به حرفهایی که در مورد نوشته هام همیشه می زنی یه قدرتی توشون هست که واقعا وادارم می کنه خیلی بادقت تر بنویسم از این قدرت تاثیرت خوشم میاد نمی دونم چرا ولی وقتی من ۲۷۱ خوندم تعجب کردم نوید و نوشتن از خودش همیشه منو منع می کردی از این قضیه اما یه حس جالبی توش بود نمی دون تو بهار شاید یه روز که نشسته بودی روی نیمکت خانه هنرمندان دیده باشمت ولی مثل غریبه های که همیشه رو نیمکتهای دیگه نشستن خیلی بی تفاوت از کنارت گذشتم و این خیلی برام جالبتره . موفق باشی

واقعا خوشحال شدم از کامنت ت. بعد مدت ها سر زدی. آره جالبه که دو نفر همدیگه رو بشناسن و نشناسن، از کنار هم رد بشن. من اگه گفته باشم در مورد خودت ننویسی که بعید می دونم چنین چیزی رو، منظورم نوشته ییه که اونقدر شخصیه که بود و نبودش واسه بقیه فرق نمی کنه ولی من با نوشتن اول شخص (تازه معلوم هم نیست خودم باشم) می خواستم درباره ی اون دختر و پسرهای مدرسه ای بنویسم. برام مهمه که بعضی آدما کاری می کنن که ضعفشونو بپوشونن ولی بیش تر نشون ش می دن یا بلاهایی که تو سن بلوغ سر پسرا و دخترا می آد. هیچ وقت درباره ی نوشته م توضیح نداده بودم ها. کلاْ یک سری چیزها بود که دوست داشتم طرح بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد