بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۲۴ (مرثیه ای برای یک روز ابدی)

آرزوها هم با انسان ها پیر می شوند و از کار افتاده، دیگر توانایی برانگیختن ندارند و به صورت مجسمه هایی ابدی جزیی از وجود انسان را نشان می دهند.

نوستالژی کم کم تراژدی می شود، تراژدی تلاش و نتوانستن، اولیس به طرف جزیره یی می رود که همه ساکنانش زن هستند و متقاعدشان می کند آن جا بماند.  زنان تنش را ماساژ می دهند و براش شراب می آورند و پرده ی سینما، و آن وقت با فیلم های هالیوود و موسیقی پاپ حالش را جا می آورند.