بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۹۴ (تلویزیون ۲)

دومین شباهت تلویزیون و دین محراب داشتن است. اگر به خانه­ها نگاه کنید همه­یک مکان معینی را برای تلویزیون اختصاص می­دهند و دکوراسیون و آرایش مبلمان را طبق آن می­چینند، طوری که همه بتوانند تلویزیون ببینند. حتی در مهمانی­ها هم تلویزیون روشن است و خیلی از حرف­هایی که دوزار نمی­ارزد حول موضوعاتی که در تلویزیون مطرح می­شود یا اتفاقاتی که برای فلان بازیگر افتاده، می­گردد.

تلویزیون برای خود جا باز می­کند. او موقعیت تثبیت شده می­خواهد، جایی که همه­ به­ش نگاه کنند. او عبادتی منظم را طلب می­کند، عبادتی سریال­گونه که هر هفته شنبه­ها بنشینی پای این سریال، یک­شنبه­ها آن سریال و همین­طور کل هفته­ت را به عبادت بگذرانی. مردمی که خیلی وقت­ها نمازشان را قضا می­خوانند، اگر بیرون کار داشته باشند طوری تنظیم می­کنند که راس ساعت پخش خانه باشند. آیا این عبادت نیست؟ مجموعه اعمال منظم و به قاعده که برای نزدیک شدن به خدا انجام می­شود که او را بزرگ می­دارد. حتی اگر بگویم که ایمان مردم به تلویزیون بسیار قوی­تر است، دروغ نگفته­م. چون مردم برنامه­های تلویزیون را می­بینند ولی خدا براشان آن­قدر دست­نیافتنی و بزرگ است و طبق خواسته­هاشان ویژگی­ش تغییر می­کند که درکی ازش ندارند.

سریال به نوعی وابستگی را ایجاد می­کند، مردم را درگیر می­کند، تعلیق به وجود می­آورد و مثل شهرزاد که داستان­ش را همیشه به شب بعد می­کشاند، ادامه­ی ماجرا را می­اندازد به هفته­ی بعد. مردم می­خواهند بدانند فلان جوانک گوگوری، با فلان دخترک جیگر به هم می­رسند یا نه. مردم می­خواهند بدانند چه بلاهایی سر یانگوم می­آید. با هم بحث می­کنند. بچه­های برق دانشگاه شریف DVD ش را با زیرنویس فارسی می­سازند. وقتی فلان کسک می­میرد، آگهی فوت براش به در و دیوار می­چسبانند. آیا این عبادت نیست؟ به نظر شما چه کسانی این رفتارها را انجام می­دهند و چه خصوصیاتی دارند؟