بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۱۰ (این متن را جلوی آینه بخوانید و خودتان را نگاه کنید)

 

۱. بنا به تعریف، احساس چنین است که علی رغم خواست ما و اغلب در مقابل خواست ما در وجود ما زاده می شود. به محض آن که می خواهیم احساس مان را حس کنیم، یعنی تصمیم می گیریم که احساس کنیم (همان طور که دن کیشوت تصمیم گرفت عاشق دولسینا شود) احساس دیگر احساس نیست بلکه تقلیدی از احساس است، نمایشی است از احساس. این را معمولاْ هیستری می نامند. از این رو انسان احساسی (کسی که احساسات ش را در حد ارزش بالا برده است) در واقع برابر است با انسان هیستریک.                 جاودانگی

۲. ما وقتی سانتی مانتال و احساسی می شویم که چیزی را بیش از آن که خدا به ش لطافت و زیبایی داده، دارای زیبایی می دانیم.           تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران