-
نوشته 372 (ای داد از عشق)
چهارشنبه 13 آبان 1388 05:30
1. دارم تمرین میکنم. کلمهها را با احتیاط کنار هم میگذارم: آخر نوشتن یادم رفته. 2. همین الان چند بار شروع کردم به نوشتن سطر دوم و پاکشان کردم، جداً اوضاعم بیریخت شده. مثل بازیکنی شدهم که بعد از یک دوره مصدومیت، با پای ضعیف و اعتماد به نفس لرزان میخواهد شوتی به توپ بزند؛ البته هنوز هم آرمانش را دارد که شوتش...
-
نوشته 371 (in Wendy's)
یکشنبه 29 شهریور 1388 10:30
"زمانی جامعه تغییر می کند که مولفه های آن عصر توسط هنر دراماتیزه بشوند، در انقلاب این امر به خودی خود اتفاق می افتد زیرا دراماتیزه شدن جزو ماهیت انقلاب است." اقتباس از کتاب جامعه شناسی هنر، ژان دو وینیو
-
نوشته 370 (اولین پست از مالزی)
پنجشنبه 26 شهریور 1388 08:13
خیلی وقت است چیزی ننوشتهم، حتی وقت نکردم سری به بلاگم بزنم که گوشهیی برای خودش افتاده و خاک میخورد. الان هم فکرم خیلی درگیر است اما میخواهم چیزکی بنویسم که عادت نوشتن از سرم نپرد. هر روز در حد یک پاراگراف.
-
نوشته ۳۶۹ (جامعه، قوانین، تغییر و جنگ)
پنجشنبه 1 مرداد 1388 20:39
1. وقتی دو فرد با هم ارتباط برقرار میکنند و قراردادی بینشان به وجود میآید، بسته به نوع قرارداد تصمیم و کنشهای جدیدشان محدود میشود. به عنوان مثال زمانی که قرار است برای شام خانه بروید، نمیتوانید به سینما یا پارک بروید مگر این که به خانه زنگ بزنید و قرار جدیدی تعیین کنید. (بحث نتوانستن از دید منطقی است و گرنه...
-
نوشته ۳۶۸ (hey you)
چهارشنبه 31 تیر 1388 14:13
آهنگ جاودان hey you از گروه Pink Floyd بی هیچ شرح و بسطی: Hey you, out there in the cold Getting lonely, getting old Can you feel me? Hey you, standing in the aisles With itchy feet and fading smiles Can you feel me? Hey you, don't help them to bury the light Don't give in without a fight. Hey you, out there on your...
-
نوشته 367 (این روزها)
شنبه 27 تیر 1388 08:23
مثل فرفره یی که هفت رنگ رنگین کمان را روش کشیده یی و می چرخانی ش و تنها چیزی که می بینی رنگ سفید است، می خواهم افکار و احساساتی که تو سرم است رو کاغذ بیاورم اما بعد چند خط یا صفحه، back space را نگه می دارم و چیزی که برام می ماند سفیدی است.
-
نوشته 366 (هستم)
سهشنبه 2 تیر 1388 15:46
...
-
نوشته ۳۶۵ (...)
سهشنبه 5 خرداد 1388 07:26
"حتماْ لازم نیست انسان باشی تا بر اهمیت سیاسی ت افزوده شود کافی است نفت باشی یا علوفه یا مواد بازیافتی" ویسواوا شیمبورسکا
-
نوشته ۳۶۴ (عشق بازی می کنم با نام او)
شنبه 19 اردیبهشت 1388 21:38
جایی که فیزیک تمام می شود، متافیزیک آغاز می شود.
-
نوشته ۳۶۳ (بارسلونا: رویا، معجزه و مجازات)
پنجشنبه 17 اردیبهشت 1388 14:16
مانند باز کردن دروازهی تروا انگار زئوس مارها را به جان لائوکوئون و پسرانش انداخت تا مدافعین نسبت به ورود اسب آسان بگیرند و مسی، اینیستا و اتوئوکه صد و هشتاد دقیقه نتوانسته بودند از اولین لایههای دفاعی بگذرند، جنگاورانی که کمتر تیمی را با باران گل بدرقه نکردهند، به دروازهی چلسی مغرور از پیروزی برسند و تمام...
-
نوشته ۳۶۲ (زبان: اولین گام )
دوشنبه 31 فروردین 1388 13:34
16. در نوشتههای قبل زن و مردی را تصور کردیم که تنها زندگی میکنند و به این نتیجه میرسند که میتوانند بقای بیشتری از آنچه در حالت انفرادی داشتند به دست بیاورند، همچنین این مسئله را بررسی کردیم که با همکاری و کمک به همدیگر این وابستگی بیشتر میشود زیرا در عوامل بیشتری بقاشان به هم گره میخورد و روابط محکمتر...
-
نوشته ۳۶۱ (شکل گیری اولیه اجتماع)
سهشنبه 25 فروردین 1388 17:02
10. عملاً طرح چنین مسئلهیی که ابتدا تنها یک زن و مرد بوده باشند فرضی است برای تحلیل سادهتر مسئله و روش تحلیل هم مانند تعمیم روابط به دست آمده برای تابع یک متغیره به چند متغیره است و در نظر گرفتن شرایط جدید برای ضابطهی جدید. 11. زن و مردی را تجسم کردیم که تنها زندگی میکنند و با فرض رابطهی همزیستی و با در نظر...
-
نوشته ۳۶۰ (وارد شدن به جامعه)
یکشنبه 23 فروردین 1388 14:46
1. برای تحلیل جامعه ابتدا چهارچوبی ترسیم میکنیم که با گراف زیر میتوان آن را نشان داد 2. هر کدام از فلشها نمایانگر تاثیر افراد بر دیگری است و برای نشان دادن سیستم تصمیمگیری فرد (از آنجایی که روابط روی هم و روی تصمیمگیری هر یک از افراد تاثیر میگذارند یعنی خود خطوط و فلشها مستقل از هم نیستند) از فلشهایی که به...
-
نوشته ۳۵۹ (شعر)
شنبه 15 فروردین 1388 19:36
هنوز هم به طرز غمانگیزی شاعرم سر هر شعر میگویم این آخرینش است اما هنوز هم سیزیفوار شاعرم دیوارهای دانشکده دیوارهای دانشکده دیوارهای دانشکده دیوارهای دانشکده آسانسور خراب و راه پلهیی آن گوشه که روزی هزار بار بالا و پایین میرومش رویاهام یکی یکی روی پلهیی مینشینند تا خستگی در کنند و دود میشوند. هنوز هم لای...
-
نوشته ۳۵۸ (ضمیمه یی برای نوشته ۳۵۷)
چهارشنبه 12 فروردین 1388 13:11
-
نوشته ۳۵۷ (...)
جمعه 30 اسفند 1387 11:21
هنوز سعی می کند دنیاش را که هیچ کس ازش سر در نمی آورد زنده نگه دارد، حتی اگر شده یک فرار کوچک و پرسه زدن در کوچه پشت خانه ش باشد.
-
نوشته 356 (در ستایش دیوانگی)
دوشنبه 19 اسفند 1387 14:23
نمی دانم چرا امروز، بی هیچ دلیلی، یاد اعتراف تکان دهنده ی مادرم افتادم که پس از ده سال تلاش برای این که من را به راه راست متمایل کند، پانزده سال قبل ش هم داشت این راه را نشان م می داد، به کی بود نمی دانم، گفت: "یک شاعر همیشه شاعره."
-
نوشته 355 (hallelujah)
شنبه 17 اسفند 1387 09:58
آهنگ Hallelujah کاری از Jeff buckley. او فقط یک آلبوم منتشر کرد (Grace) و در حالی که در رودخانه ی میسیسیپی شنا می کرد غرق شد . با همین آلبوم تاثیر زیادی بر خواننده ها و گروه های دیگر مانند Radiohead گذاشت طوری که او را آذرخش موسیقی راک نامیدند. لینک زیر هم اجرای تصویری همین آهنگ است. Hallelujah Well I heard there was...
-
نوشته ۳۵۴ (وارستگی)
پنجشنبه 15 اسفند 1387 11:04
لذت غریب و اطمینان بخشی دارد وقتی دیگران دارند درباره ت اشتباه قضاوت می کنند، سکوت کنی و تنها لبخند بزنی.
-
نوشته ۳۵۳ (یک شب در خانه هنرمندان)
سهشنبه 6 اسفند 1387 11:05
عکاس: کیانوش
-
نوشته ۳۵۲ (آیین وبلاگ نویسی و وبلاگ داری)
سهشنبه 29 بهمن 1387 10:09
از مس گری واسه ما فقط کون جنبونی ش مونده
-
نوشته ۳۵۱ (با اینا زمستونو سر می کنم)
شنبه 26 بهمن 1387 22:30
۱. این روزها که اصلاْ زود نمی گذرند، برای دفاع پایان نامه دارم سگ دو می زنم بلکه جلو بیفتد اما هیچ جوره راهی باز نمی شود. ۲. از نق زدن بدم می آید، همه مشکل دارند من هم یکی ش، نه بیشتر و نه کم تر، کاری به مشکلات و چوب هایی که لای چرخ و توی آستین م هم می رود ندارم. اما چیزی که این روزها درگیرم کرده بهت زدگی است. دو هفته...
-
نوشته ۳۵۰ (...)
سهشنبه 22 بهمن 1387 07:57
نیم رخ اساساْ زاویه ی معرکه یی ست. از طرفی می توانی مثل ناظر باشی و از طرف دیگر وقتی نبم رخ کسی را می بینی که کنارش باشی. پ.ن. آهنگ hallelujah را گذاشته م که حجم ش زیاد است و download ش طول می کشد. متن ش را هم بعدا می گذارم.
-
نوشته ۳۴۹ (برخورد نزدیک از نوع گفتمان)
شنبه 12 بهمن 1387 10:43
- بی شعور کثافت توله سگ الاغ - دوست من، الاغ کلمه ی مغولی است که به چهارپایی می گفتند که از صاحب ش کرایه می کردند تا مجرمی را در شهر بچرخانند یا جارچی ها پیغامی برسانند و فرقی نمی کرد خر باشد، اسب باشد یا شتر ولی توله سگ را که کرایه نمی کردند - غلط منو می گیری؟ ...
-
نوشته ۳۴۸ (از دستان گرم تو...)
پنجشنبه 10 بهمن 1387 15:58
دیگر نمی توانم حتی یک کروکودیل کوچک که بتواند با هر آهنگی که دوست داری برقصد، از جیب م در بیاورم.
-
نوشته 347 (I started a joke)
پنجشنبه 3 بهمن 1387 23:27
متن آهنگ I started a joke کاری از گروه Bee Gees I started a joke, which started the whole world crying, but I didn't see that the joke was on me, oh no. I started to cry, which started the whole world laughing, oh, if I'd only seen that the joke was on me. I looked at the skies, running my hands over my eyes, and I...
-
نوشته ۳۴۶ (نفطه بحرانی)
دوشنبه 30 دی 1387 08:12
"زندگی ِ بی زن، دوندگی بی پایان است." از یادداشت های یک مرد دور از خانه
-
نوشته ۳۴۵ (بز بلا گردان)
چهارشنبه 25 دی 1387 20:40
درک این که هر انسانی یک بار زندگی می کند این قدر سخت است؟
-
نوشته ۳۴۴ (ابدیت و امکان)
دوشنبه 23 دی 1387 14:24
یک دست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانه ی میدان م آرزوست
-
نوشته ۳۴۳ (روایتی از خامی و پختگی و جزغالگی)
شنبه 7 دی 1387 16:14
تا حالا اسب عصاری دیده ای؟ به ت خندیده و گفته که همه دور چیزی می چرخند، فرق ش چیست دور چی؟