بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۲۸۱ (جنگ قدرت و لذت)

عادل فردوسی­پور را دوست دارم برای عشق­ش نسبت به فوتبال و تحسین­ش می­کنم برای دانش و جسارت­ش. این نوشته درباره­­ی او نیست بلکه مقدمه­ای­ست برای موضوعی مهم­تر و چون او تنها کسی­ست که به این ریاکاری تحمیلی از صدا و سیما تن نداده، قدردانی ازش لازم و شایسته است: او تنها کسی است که نام باشگاه­های پاناتینایکوس، المپیاکوس را صحیح تلفظ می­کند و مانند باقی مجری­ها سین آخر را حذف نمی­کند. چنین اتفاقی در جام جهانی 98 هم رخ داد، آن­هم برای حسن شاش که ساس نامیدندش. اما موضوع کلی که می­خواهم به­ش بپردازم، سک­س است که موضوع مطرح شده زیرمجموعه­ای از این بحث است.

1.      رابطه­ی جنسی جزو نیازهای اولیه­ی انسان است، هم­ردیف خوراک و پوشاک. کارکرد مهم و اصلی­ش تولید مثل و تمدید بقای فرد در قالب فردی دیگر است. هر عملی که بقای ما را تامین کند، به نوعی در خود قدرت دارد، و به دلیل مردسالاری تاریخی سکس نماد قدرت مرد در فرهنگ­ها شناخته شده. دو نکته را در این باره ذکر می­کنم.

a.       بیضه­های مرد نماد قدرت­ش است. عبارت "تو تخم نداری" کنایه از ترسو و بزدل بودن است، چنین تصوری ممکن است در اثر دیدن افراد عقیم شکل گرفته باشد، یا در ادبیات ما به پهلوان گُندآور نیز می­گویند (گند به معنی بیضه)، در زبان انگلیسی هم عبارت بالا وجود دارد.(you have no ball)

b.      آیین­های بسیاری در رابطه با اعضای جنسی مرد و زن وجود دارد، چه خودشان به صورت مستقیم مورد پرستش قرار بگیرند یا نقشی در آیینی دیگر ایفا کنند. به عنوان مثال در قبیله­یی افریقایی به گمان­م (تاریخ تمدن ویل دورانت جلد اول)، برای باروری زمین چاله­یی حفر می­کردند و مردان دورش جمع می­شدند و با رقص دور آن نیزه­هاشان را به سمت­ش حرکت می­دادند و داخل چاله می­کردند و به اعتقادشان زمین بارور می­شد. یا در آیین مشابهی کاهنان معبد از خود بی­خود می­شدند و با کارد آلت خود را می­بریدند و به سمت الهه­ی باروری پرتاب می­کردند.

2.      لذت به عنوان فرزند مشروع قدرت زاییده می­شود و کارکرد رابطه­ی جنسی را پیچیده می­کند و حتی در جایی علیه تولید مثل قیام می­کند. دیگر یک رابطه­ی جنسی کارکرد مستقیم خود را ندارد، بلکه لذت بردن باعث می­شود، تا امکانات جدیدی از این رابطه کشف شود، انسان در جستجوی لذت بیش­تر، شروع به آشنا شدن با بدن و زیر و بم­ش می­کند. به این ترتیب مغازله و معاشقه به وجود می­آید. اعمالی که شور انسان را بیش­تر می­کند، گرمایی که دو فلز را ذوب می­کند تا به هم جوش بخورند.

3.      لذت دشمن مهمی برای جامعه است که احتیاج به نیروی کار دارد، لذت افسار گسیخته نیروی کار را هرز می­برد، بازدهی انسان­ها پایین می­آید و در نهایت جامعه است که از این مسئله بیش­ترین آسیب را می­بیند، علاوه بر آن چنین عملی دیگر مستلزم تولید مثل و سودآوری برای جامعه نیست، بلکه رابطه­یی­ست آزاد از هر نوع ارزش­گذاری که ماهیت کاملاً فردی دارد. جامعه ناچار می­شود کنترل­ش کند.

4.      قوانین مختلف در جوامع مختلف حکایت از این کنترل دارد که از تساهل و تسامح تا کنترل کامل می­تواند متغیر باشد. این امر بستگی به سیاست­گذاری جامعه دارد. لطفاً به این مسئله با دید اخلاقی نگاه نکنید زیرا اخلاق به مرور زمان در آن شکل گرفته.

a.       قوم یهود (پیش از حضرت موسی) تا سن سی سالگی هر رابطه­یی را مجاز می­شمردند، در سن سی سالگی مردان و زنان را در اتاقی تاریک جمع می­کردند و هر مرد و زنی که اول همدیگر را گرفتند، با هم زن و شوهر می­شدند و اعتقادشان بر این بود که ازدواج کورکورانه از عاشقانه به­تر است. (تاریخ تمدن ویل دورانت جلد اول)

b.      حکومت کمونیستی چین در ابتدا کارگران را از هم جدا می­کرد و به زن و شوهر اجازه نمی­داد شب کنار هم بخوابند، مگر ماهی دو­بار. آن­هم در اتاقی که عکس بزرگ مائو در آن قرار داشت.

c.       در انگلستان هر زن و شوهری که می­خواستند با هم رابطه­ برقرار کنند از پادشاه باید اجازه می­گرفتند و لوحی سر در خانه­شان می­زدند با این عبارت fornication under consent of king (فحشا با اجازه­ی پادشاه) که حروف اول­شان را کنار هم گذاشتند و کلمه­ی f.u.c.k ساخته شد.

d.      در قسمتی از کتاب پوست انداختن، خاویر و الیزابت برهنه کنار هم دراز کشیده­ند و خاویر تعریف می­کند که مادربزرگ­ش هنگام سک­س لباس بلندی می­پوشید که فقط در قسمت آلت دایره­یی داشت و دورش منجوق­دوزی شده بود و قبل رابطه این دعا را می­خواندند که خدایا ما این کار را می­کنیم/ نه برای گناه/ بلکه برای به دنیا آوردن فرزندی صالح/ از ما بپذیر/ آمین.

5.      دین نقش مهمی در زمینه­ی قانون­گذاری درباره­ی رابطه­ی جنسی دارد، زیرا احکام­­ش مطلق است و با حرام و حلال، مجازات و پاداش همراه است. فرمان ششم: زنا مکن یکی از ده فرمان مهمی­ست که به قوم یهود خطاب شده. به جز این در روزهایی رابطه را حرام یا مکروه اعلام کرده­ند، در کاتولیک روزهای منتسب به قدیسان و در اسلام کتاب حلیه­المتقین شرح کاملی از روزهای حلال و حرام و مکروه ارائه کرده­است.

6.      به این ترتیب الگوی زوج تولید­مثل­گر به قول فوکو خودش را به جامعه  تحمیل می­کند و نهاد خانواده تنها جایی­ست که رابطه­ی جنسی در آن پذیرفته شده و تعریف شده است. فوکو اشاره­ی زیبایی می­کند به این مضمون که جامعه در مقابل این محدودیت مجبور به دادن امتیازهایی شد اما به گونه­ای که رابطه­ی جنسی را در چرخه­ی سود و محاسبه (اقتصادی) وارد کند: فاحشه­خانه­ها و مشتری و پاانداز در این رده قرار می­گیرند. فرد مجبور می­شود برای رابطه­ی جنسی و لذت بردن خود پول بپردازد.

7.      از دید اکثر مذاهب انسان یا گناه­کار بالفطره است و آمده به جهان تا پاک شود، یا در طول زندگی دچار گناه می­شود و باید مکافات­شان را در این دنیا بدهد تا در آن دنیا آزاد باشد یا در چرخه­یی دیگر در جسمی دیگر روح­­ش حلول می­کند تا عذاب بکشد. چنین ایدئولوژی رنج را تقدیس می­کند و همین باعث می­شود که فرد معتقد هنگام لذت بردن دچار عذاب وجدان بشود و یا اصلاً به سمت­ش نرود. این عقیده باعث محدود و حتی از بین رفتن لذت­های فردی می­شود. در بخش 4-d نمونه­ای از آن را دیدید که زن و مرد چگونه با ترس و لرز تصمیم به انجام رابطه می­گیرند.

8.      این ایدئولوژی دو نتیجه­ی دیگر هم دارد: قراردادن دستگاه تولید رنج در انسان (مازوخیسم) و یا در جهت معکوس، القای شخصیت گناهکار به افراد. البته هر مازوخیسمی ناشی از این ایدئولوژی نیست ولی می­تواند مازوخیسم تولید کند. خون ریختن و شلاق خوردن و به صلیب کشیدن مسیحیان به خاطر پیامبرشان نمونه­ای جسمی از این مسئله است که مسائل روحی هم بسیار می­توان مشاهده کرد. از طرف دیگر اگر به انسان تلقین شود که گناه­کار است در بعضی افراد همان شخصیت یاغی در وجودش شکل می­گیرد، فرد می­گوید "ما که قراره بریم جهنم یه پیاله­ی دیگه هم بخوریم" دقت کنید که این جمله را نه فردی بی­اعتقاد که انسانی معتقد می­گوید. او نمی­تواند خستگی حمل بار گناه­کار بودن را تحمل کند و یک­باره همه­چیز را وا می­نهد.

9.      از موضوع دور شدیم، در چنین روابط و مناسباتی­ست که لذت در پستوها، باغ­ها و مکان­های خلوت خودش را نشان می­دهد. لذت قابل تعریف نیست، جزیی از غریزه شده و خودش را به افراد تحمیل می­کند. این هم نوعی یاغی­گری فرد مقابل قانون است، زیرا نمی­تواند این محدودیت را بپذیرد. به این ترتیب جنگی بین لذت و قدرت (جامعه) در می­گیرد.

10.  جامعه باید همه­جوره بر لذت سرپوش بگذارد، کار را به جایی می­رساند که در کلام هم آن را محدود می­کند، هر اشاره­یی به سک­س از نظر اخلاقی زشت شمرده می­شود مخصوصاً جلوی کودکان. در مقابل این بی­انعطافی اجتماعی، جوک­ها و شوخی­های سک­سی رواج پیدا می­کند. ماجراهای مربوط به روابط جنسی با علاقه گسترش پیدا می­کند و دنبال می­شود. افراد از شکستن این تابو لذت می­برند و به مضحکه می­کشانندش. با همه­ی این­ها اتفاقی بدتر رخ می­دهد. محدودیت ذهن افراد را بیش­تر به این سمت متمایل می­کند، حتی در کلام. به این ترتیب ذهن منحرف به وجود می­آید: ذهنی که در هر کلمه­یی عبارت جنسی را جستجو می­کند و می­خواهد هر چیزی را به نوعی به سکس ربط بدهد. همین می­شود که سر کلاس فیزیک در دانشگاه، استاد که می­گوید "پریود آونگ..." پسرها می­خندند و دخترها سرشان را پایین می­اندازند. مجریان تلویزیون هم با نگفتن سین بیش­تر ذهن مردم را به این سمت معطوف می­کنند و فکر را می­کشانند طرف­ش.

11.  خودتان می­توانید بسنجید که چه نیروی انسانی عظیمی از نظر وقت و فکر تلف می­شود. وقتی نیازی ارضا نشود و مقابل­ش هزار تابو باشد، ذهن درگیر شکستن تابوها می­شود، هزار بهانه می­آورد و استدلال می­کند که خودش را تبرئه کند ولی به جز هنجارها، وجدان که در طول هزاران سال محکم و نفوذناپذیر شده خِرش را چسبیده. از طرف دیگر، طرد افرادی که به خاطر لذت و بدون اجازه­ی شرعی و قانونی با هم رابطه برقرار می­کنند بسیار سخت است، به خصوص برای زنان. به نظر من چنین محدودیتی و چنین نیازی که با دیدن زندگی غربی­ها به طور تصاعدی گسترش یافته، انفجاری در پی خواهد داشت. هر چه محدودیت بیش­تر، دامنه­ی تخریب بیش­تر.

12.  چنین انفجاری را در راهنمایی و دبیرستان دیده­م، پسرها مشغول کشف و نمایش اعضاشان بودند یا تخیل­شان را برای ساختن داستان­هایی با دوست­دخترهاشان به کار می­گرفتند و مدام ماجرا تعریف می­کردند. در مورد تجاوز هم مطلب مفصل و جداگانه­ای خواهم گذاشت که عمق فاجعه را ببینید اگر ندیده­اید.

13.  تو وبلاگ قبلی­م، نوشته­یی داشتم در مورد رابطه­یی بین پدر و دختر که دوستی به­م ایراد گرفت و گفت بدآموزی دارد. حرف­ش را قبول دارم، برای مردمی که قدرت شعور و تشخیص ندارند و نمی­توانند هدف نوشته را بفهمند بدآموزی دارد ولی انسانی در تاریکی راه برود امکان برخورد با هر چیزی دارد، چرا نباید چراغی روشن کنیم؟

دوست­م تعریف می­کرد که ریزنمرات­ش را برای دانشگاهی در نروژ فرستاده و نمی­دانسته جمعیت و تنظیم خانواده را چه ترجمه کند، نوشته population and family control. پروفسور ازش پرسیده این چه درسی­ست و وقتی به­ش توضیح داده، خندیده و گفته این­ها را ما در ابتدایی به بچه­ها یاد می­دهیم.

ادامه مطلب ...