"اپیدمیها وقتی تمام میشوند که میکروبها از سم خودشان به تنگ بیایند. روبسپیر را دست گیوتین دادند چون حرفهاش داشت تکراری میشد و ناپلئون نتوانست بیشتر از دو سال مقابل تورم نشان لژیون دونور تاب بیاورد. شکنجهی آن دیوانه این بود که به ناچار باید هوس ماجراجویی نیمی از اروپای بیحال را بخواباند. هدفی سخت. همین هم او را کشت.
در حالی که سینما این حقوقبگیر تازه رویاهای ما را میشود خرید. میشود یکی دو ساعتی مثل روسپیها به خدمتش گرفت.
به علاوه عکس بازیگرهای امروزه را محض اطمینان به همه جا آویزان کردهاند، بس که دلمردگی همهجاگیر است. حالا دیگر در خانهها هم عکسشان همراه هیجانشان دیده میشود و چهرهی خودمانیشان طبقه به طبقه غلغلکت میدهد. هر دری از سنگینیشان میلرزد. کدامشان میتواند بیشتر از بغلدستیش به لرزه بیندازد، شهامت به خرج دهد، محبت بپاشد و بیشتر از بغلدستیش افسار پاره کند؟ حالا دیگر مستراحها و سلاخخانه ها و نوانخانهها را هم با این عکسها تزیین میکنند، فقط به این خاطر که سرت را گرم کنند، حواست را پرت کنند و بگذارند سرنوشتت را فراموش کنی."
سفر به انتهای شب