بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۸۳ (دلتنگی یک در یک)

"اپیدمی­ها وقتی تمام می­شوند که میکروب­ها از سم خودشان به تنگ بیایند. روبسپیر را دست گیوتین دادند چون حرف­هاش داشت تکراری می­شد و ناپلئون نتوانست بیش­تر از دو سال مقابل تورم نشان لژیون دونور تاب بیاورد. شکنجه­ی آن دیوانه این بود که به ناچار باید هوس ماجراجویی نیمی از اروپای بی­حال را بخواباند. هدفی سخت. همین هم او را کشت.

در حالی که سینما این حقوق­بگیر تازه رویاهای ما را می­شود خرید. می­شود یکی دو ساعتی مثل روسپی­ها به خدمت­ش گرفت.

به علاوه عکس بازیگرهای امروزه را محض اطمینان به همه جا آویزان کرده­اند، بس که دلمردگی همه­جاگیر است. حالا دیگر در خانه­ها هم عکس­شان همراه هیجان­شان دیده می­شود و چهره­ی خودمانی­شان طبقه به طبقه غلغلک­ت می­دهد. هر دری از سنگینی­شان می­لرزد. کدام­شان می­تواند بیش­تر از بغل­دستی­ش به لرزه بیندازد، شهامت به خرج دهد، محبت بپاشد و بیش­تر از بغل­دستی­ش افسار پاره کند؟ حالا دیگر مستراح­ها و سلاخ­خانه ها و نوانخانه­ها را هم با این عکس­ها تزیین می­کنند، فقط به این خاطر که سرت را گرم کنند، حواس­ت را پرت کنند و بگذارند سرنوشت­ت را فراموش کنی."

                                                                       

                                                            سفر به انتهای شب