بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۴۸ (یک پر حرفی غیر منتظره)

داشتم برای وقت کشی (آن هم موقع امتحان) وبلاگ گردی می کردم. بازی شب یلدا را دیدم. یک هو متوجه تفاوت بزرگ ما و فرهنگ غرب شدم که بر پایه دو سنت مذهبی بنا شده: اعتراف و تقیه.

در غرب کلیسا برای تحمیل سلطه خود و کنترل کردن مردم آن ها را واداشت به اعتراف کردن و دلیل ش بخشیدن گناهان توسط پدر روحانی بود اما در حقیقت مغز فرد کاملاْ تخلیه می شد و یک نوع Inquisition مذهبی می شود تلقی ش کرد. این نظام که فرد حتی به گناهانی که انجام نداده بود و در ذهن پرورانده بود، اعتراف می کند باعث شد که ثمره ش در روابط مردم اشکار شود. در هنر و مخصوصاً ادبیات و سینما فرد غربی راحت تر از خودش حرف می زند. اتفاق ها را بر پایه اول شخص روایت می کند بدون این که هراسی از دیگران داشته باشد. عریانی فکر از اتاقک های اعتراف به سطح اجتماع سرایت کرده، البته عوامل موثر دیگری نیز بوده مانند کشفیات روانشناسی ولی اعتراف به منزله ی پتانسیل این جریان به کار می رود.

در مذهب شیعه به دلیل آزارهایی که در اوایل شکل گیری از جانب خلفای عباسی به شان تحمیل می شد، حکمی به نام تقیه صادر شد که مومن برای حفظ جان خود می تواند عقیده ی شخصی ش را پنهان کند. این حکم در طول زمان و با استمرار نظام های استبدادی که با شنیدن کوچک ترین ابراز عقیده یی جان فرد را می گرفتند تا مغز استخوان ما نفوذ کرد. ظهور تمثیل ها، داستان هایی از زبان حیوانات و استعاره که اوج آن در خفقان دوره حافظ است از نتایج همین سیستم است.

نمی خواهم صغری کبری کنم و کلی مدارک تاریخی بیاورم بلکه می خواهم از این پیشینه تاریخی به امروز نگاه کنم. چون امروز دو فرهنگ با هم برخورد دارند (من بر خلاف آقای خاتمی نظریه گفتگوی تمدن ها را قبول ندارم چون در هر برخوردی درگیری هست و گفتگو، درگیری متمدنانه است) و نتیجه ش شکاف ها و تعارض هایی ست که در افراد پدید می آید که دانشجویی در کلاس معارف بگوید : "استاد به خدا اخلاق نسبیه." و نمونه هایی که می توان پیدا کرد. خیلی بیشتر از این ها حرف برای گفتن است ولی وقت نیست.