بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

بطری های شناور در دریا

نه، هیچ کس چنین خطری را به چنان خاطره یی تاب نیاورد از آن که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صدچندان بر زشتی آنها می افزاید

نوشته ۱۴۱ (فوتبال در آفتاب و سایه)

این نوشته ستایشی­ست از فوتبال در آفتاب و سایه که خود ستایشی­ست از فوتبال، اثری که ادواردو گالئانو، نویسنده­ی اروگوئه­یی به رشته­ی تحریر در آورده. این کتاب را می­توان داستان تاریخ فوتبال دانست که از زبان یک عاشق فوتبال، نویسنده، روایت می­شود. عشقی که نویسنده به فوتبال دارد با تیزهوشی و قدرت نقدش همراه می­شود و تحلیلی جاندار از روند فوتبال ارائه می­دهد. در آغاز می­گوید: "تاریخ فوتبال سفری غم­انگیز است از زیبایی به وظیفه."

او فوتبال قدیم را که فرد از میخانه­یی با شیشه­ی آب­جو تا لب زمین می­آمد و بازی می­کرد برای بازی، فوتبالی که اگر فردی دریبل می­خورد برمی­گشت تا زیبایی حرکت حریف را ببیند و تشویق­ش کند، با فوتبالی که بازی­کن به صورت کارگر باشگاه در آمده و به تعبیر نویسنده باید مثل ناودان عرق بریزد و با آب مست کند، مقایسه می­کند. فوتبالی که هدف­ش گل زدن نیست بلکه جلوگیری از گل خوردن است. او با بیانی طنزگونه می­گوید: "حالا دیگر یازده بازیکن مانند خفاش به تیر دروازه آویزان هستند تا جلوی گل را بگیرند."

تعبیر او از گل بسیار جالب است: "گل ارگازم فوتبال است. گل­ها هم مانند ارگازم­ها به اتفاقی کم­یاب­تر در زندگی مدرن تبدیل می­شوند."

در این کتاب سرگذشت گل­ها، بازیکنان افسانه­یی و اتفاق­های مهم فوتبال به صورت فلاش­هایی روایت شده است. نویسنده تاثیر فوتبال را در اجتماع، سیاست، هنر و همه­ی شوون زندگی بررسی می­کند. تیم رئال مادرید، مهم­ترین وسیله­ی تبلیغاتی حکومت فرانکو بود زمانی که پیاپی قهرمان اروپا و جهان می­شد و یا در فینال جام جهانی 1938، موسولینی به تیم ایتالیا پیغام داد که "یا ببرید یا بمیرید"

نویسنده با بهره­گیری از شیوه­های روایی داستان­نویسی، تاثیر بیش­تر از گزارشی تاریخی از فوتبال بر خواننده می­گذارد. هر بخش این کتاب را که شاید از دو سه پاراگراف تجاوز نکند، می­توان داستان کوتاهی از فوتبال دانست.

نمی­توانم بگویم کسی که فوتبال ندیده و علاقه­یی به آن ندارد از خواندن این کتاب به اندازه­ی فردی علاقه­مند و یا عاشق فوتبال لذت می­برد ولی اگر کسی به فوتبال علاقه هم نداشته باشد، از خواندن این کتاب لذت خواهد برد و شور نویسنده که همراه با تیزهوشی اوست، خواننده را مجذوب خواهد کرد.

این کتاب را نشر دیگر به چاپ رسانده ولی من تا حالا تو هیچ کتاب­فروشی ندیدم­ش و خودم از نمایشگاه خریدم و دوست­هام هم از نمایشگاه.

در پایان جمله­یی دیگر از کتاب را می­نویسم: "فوتبال و خدا به دو دلیل به هم شبیه­اند. از یک طرف هر دو پیروان سینه­چاک دارند و از طرف دیگر همان­قدر روشن­فکرها به­شان بدبین هستند."

تمام جمله­های کتاب نقل به مضمون بود چون کتاب را داده­م به دوست­م و از حافظه­م استفاده کردم.